مجله خردسال 185 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 185 صفحه 6

او آسمان را به بچه ماهی نشان داد و گفت : « گنج من آن جا بود . اما حالا نیست . » بچه ماهی ها به آسمان نگاه کردند . نه سکه ی طلایی بود ، نه پنبه های نرم . هیچ کدام نمی دانستند چه کسی گنج ماهی کوچولو را برداشته . . . . ناگهان یکی از ماهی ها فریاد زد : « نگاه کنید ! پیدا شد ! سکه ی طلایی آن جاست ! » بعد آسمان روشن شد . باران بند آمد و همه سکه ی طلایی را دیدند . ماهی کوچولو خوش حال و خندان توی آب شیرجه زد و خندید و گفت : « این گنج مال همه است ! باید همه با هم مواظب آن باشیم ! » از آن روز به بعد ، بچه ماهی ها هر شب قبل از خواب روی آب می آمدند و به سکه ی نقره ای ، شب به خیر می گفتند و صبح وقتی که از خواب بیدار می شدند ، به سکه ی طلایی ، صبح به خیر می گفتند ، آن ها همه با هم مواظب گنج شان بودند .

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 185صفحه 6