1) چیزی نمانده بود که آقای بوقلمون پدر بشود!
2) او منتظر بود تا جوجهها از تخم بیرون بیایند.
3) آهو هم منتظر بود، هرروز بهلانهی آنها سرمیزدو میپرسید: «به دنیا آمدند؟»
4)
و خانم بوقلمون با مهربانی
میگفت:
«چیزی نمانده! ماهم منتظر هستیم.»
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 191صفحه 20