ابر
ماهی کلاه
کوچولو و ماهی
چتر یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود.
چکمه
کوچولو یک داشت.
او را توی تنگ آب گذاشته بود.
یک روز آسمان پر از شد.
بعد، از ، باران بارید.
کوچولو و تنگ را کنار پنجره گذاشت تا هم باران را ببیند.
اما غمگین بود.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 216صفحه 18