قصه حیوانات
بک روز وقتی دارکوب به بچه هایش غدا می داد . . .
مرغابی او را دید و آرزو کرد که او هم جوجه داشته باشد .
او یک لانه ی راحت درست کرد و در آن تخم گذاشت .
مرغابی هر روز منتظر بود تا جوجه اش از تخم بیرون بیاید .
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 273صفحه 20