قصهی حیوانات
1) یک روز قشنگ و آفتابی، وقتی که شیرهای دریایی روی سنگها استراحت میکردند...
3) اما یکی از بچه شیرها گفت: «نه! من پیش مادرم میمانم!
من میترسم!»
2) بچه شیرهای دریایی تصمیم گرفتند برای بازی و شنا توی آب بروند.
4) بچهها توی آب رفتند و بازی کردند.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 103صفحه 20