مجله خردسال 105 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 105 صفحه 4

سه کرم کوچولو و یک سیب بزرگ یکی بود، یکی نبود. غیر ازخدا هیچ کس نبود. یک روز، سه تا کرم کوچولوی کوچولو یک سیب قرمز بزرگ پیدا کردند. کرم اولی گفت:«چه طوری این سیب را بخوریم؟» دومی گفت:«آن را تقسیم می­کنیم.» سوم گفت :«این سیب خیلی بزرگ است. نمی­توانیم آن را تقسیم کنیم.» اولی گفت:«بیایید با هم مسابقه بدهیم. هرکس سیب بیشتری­بخورد برنده است !»سه تا کرم کوچولو قبول کردند. هرکدام آنها تصمیم داشت برنده بشود و بیشتر از بقیه سیب بخورد. برای همین هم با سه شماره شروع به­خوردن­سیب کردند. خیلی زود گوشه­ی سیب سه تا سوراخ کوچولو درست شد و کرمها رفتند توی سیب. کرم اول چشمهایش را بست و دهانش را باز کرد و خورد و خورد و خورد و جلو رفت. آن قدر تند تند می­خورد که حتی وقت نداشت چشمهایش را باز کند. برای همین هم از آن طرف سیب افتاد بیرون و چون خیلی سنگین شده بود، هر کاری کرد، نتوانست دوباره از سیب بالا برود. کرم دوم حواسش را جمع کرد تا مثل اولی از آن طرف سیب بیرون نیفتد، برای همین هم به طرف وسط سیب راه افتاد و همین طور

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 105صفحه 4