5) پدربزرگ تصمیم گرفت درس خوبی به او بدهد. برای همین هم هیچ کس او را برای نظافت صدا نکرد.
6) چندروزگذشت. میمون کوچولو خیلیخیلیکثیف شده بود. برای همین هم هیچ کس با او بازی نکرد.
7) میمون کوچولو، تنها و غمگین شد.
8) و یک تصمیم مهم گرفت. او تصمیم گرفت یک میمون کوچولوی تمیز باشد.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 134صفحه 21