
قودی اقتادند.»راستش الان که فکر میکنم،تعجب میکنم که
چطور امتحان کلاس اول را در شیراز قبول شدم!
سال80
برای کودکان تنها چند کار محدود انجام دادم. گرچه کارم
کاریکاتور است، ولی ذهنم با بزرگسالان آشنایی بیشتری دارد و
تنها برای هفتهنامه «سیب»که ضمیمه روزنامه نوروز است،کار
کردهام.راستش من فقط به خاطر آشنا کردن دختر کوچکم با
این دوران، برای کودکان کاریکاتور کشیدهام.
سفره هفت سین
در سال 77 سفره هفت سین نچیدم و کاریکاتوری کشیدم
که در اصل، یک هفت سین خندهدار بود. سفرهای هم پهن
کردم و این قاب هفت سین را که کاریکاتور بود روی آن قرار
دادم.
***
کاظم اخوان،نویسنده:
موقع گریه کردن،کسی باید به
پشتم بزند
کاظم اخوان،نویسنده قصههای تا به تاست.
عید دیدنی با کسی که پدیدآورنده یکی از
دوستداشتنیترین شخصیتهای دنیای بچههاست،
خیلی خواندنی است.
بهترین خاطره دوران کودکی
هر قدر که فکر کردم، خاطره مناسبی
برای کودکان پیدا نکردم.اما میخواهم
خاطرهای تعریف کنم که به دوران تولدم
باز میگردد و فکر میکنم از این خاطره دورتر
برای کسی وجود نداشته باشد. وقتی که من
به دنیا آمدم،برخلاف همه بچهها اصلاً گریه
نمیکردم و این همه را نگران کرده بود که
من چرا گریه نمیکنم.
ظاهراً پس از چند دقیقه دکتر و پرستار
بیمارستان ضربهای به پشت من میزنند،
صدای من در میآید و شروع به گریه میکنم.
حتی الان هم فکر میکنم هر موقع بخواهم
گریه کنم،لازم است ضربهای به پشتم
بزنند.
بهترین سفره هفت سین
من مدتهاست که دیگر آن شوق کودکانهای را که برای
چیدن سفره هفت سین داشتهام، از دست دادهام و آخرین باری
که سفره هفت سین چیدم،زمانی بود که سنم خیلی کم بود.
من من برای چیدم این سفره یک نگرانی داشتم و آن این بود
که یک سین از سفره کم آمده بود و نمیدانستم این سین چه
بود؛یه طوری که این نگرانی هنوز هم همراه من است و از آن
زمان درمن تاثیر گذاشته و هر وقت به هفت سین نگاه میکنم،
فکر میکنم یک سین آن کم است.
فعالیتهای سال80
سه سریال تلویزیونی برای کودکان نوشتهام که یکی از آنها
یک سریال تقریباً به نام «ساعت سحرآمیز»بود که عید سال
گذشته از تلویزیون پخش شد.
سریال کوتاه «مسافری از اعماق» و یکی دو قصه در
سروش کودکان و چند مطلب دیگر کارهای من برای کودکان
در سال 80بود.
برنامه سال 81
کارهایی دارم که چون هنوز در مرحله طرح هستند بهتر
است،از آنها صحبتی نکنیم؛ اما دارم روی یک قصه بلند و دوسه
مجموعه تلویزیونی کار میکنم.
بهترین عیدی
تصویری که بیشتر از همه عیدیهایم در ذهنم باقی مانده،
این است که یک روز مادربزرگم به خانه
ما آمد. آن روز معلوم بود که مادربزرگم در
زیر چادرش چیزی پنهان کرده است. وقتی
که مادربزرگم پیش من و خواهرم آمد
یکعالمه توپ و بادکنک را از زیرچادرش
بیرون آورد.
بهترین کار برای کودکان
کتاب «بادپا»ی من لوح زرین ودیپلم
افتخار اولین جشنواره کانون پرورش فکری
کودکان و نوجوانان را دریافت کرد.
«قصههای تابهتا» یا همان زیزی گولو
هم که از تلویزیون پخش شد و جزء
نوشتههای من بود، مورد توجه بچهها قرار
گرفت.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 26صفحه 42