مجله کودک 42 صفحه 24
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 42 صفحه 24

قصه دوست ماجراهای سوسکی خانم یک چاله اینجا یک چاله آنجا یک روز کلة سحر آقا موشی و سوسکی خانم از صدای رعدو برق از خواب پریدند. سوسکی دوید کنار پنجره و به آسمان ابری نگاه کرد و با خوشحالی گفت:«باران میآید، چیکچیکچیک. روی درخت بزرگ و کوچک باران میآید دانة باران سیراب میکند کوه و بیابان.» آقا موشی هم سرذوق آمد و لحافش را کنار انداخت و دوید کنار پنجره. دوتایی مدتی به باران نمنم نگاه کردند و خوشحالی کردند. بعد قرار شد آقا موشی به دامنة کوه برود و یک قارچ بیاورد. سوسکی خانم هم با یک گردو فسنجان درست کند تا آقا موشی با قارچش سر برسد. آقا موشی شال و کلاه کرد و راه افتاد، ولی چشمتان روز بد نبیند. هنوز موشی به دامنة کوه نرسیده، آسمان رعد و برقی زد. بارانی راه افتاد که نگو و نپرس. سوسن طاقدیس

مجلات دوست کودکانمجله کودک 42صفحه 24