مجله کودک 42 صفحه 31
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 42 صفحه 31

آلیکو: این که خیلی فوقالعاده است! آرش: یعنی بهتان اجازه میدهند که با آنها به عملیات پلیس هم بروید؟ مارتین: نه در این حد!! ولی ما تمام شب را در قرارگاه پلیس میمانیم و از نزدیک کار آنها را میبینیم، تازه هر چند وقت یک بار به اردوهای جنگلی هم میوریم! ماریا: پس حالا تو، یک پلیس تمام عیار شدهای! کتی: من فکر میکنم خیلی خوب است که مارتین همه این چیزها را از نزدیک دیده. حالا او میداند در شرایط بحرانی دقیقاً چه کارهایی باید بکند. آلیکو: در ژاپن، به ما جزوههایی میدهند که برای ما و پدر و مادرهایمان نوشته شده است. قسمت اول آن مخصوص پدر و مادرهاست و به آنها نکات ایمنی را آموزش میدهد. و قسمت دوم هم، شامل چیزهایی است که ما بچهها، باید آنها را رعایت کنیم. آرش: در ایران هم نیروی انتظامی، چنین جزوههایی را به مردم میدهد. مثلاً در آنها نوشته شده که نباید سوار ماشینهای غریبه شد یا در زمین بازی، تنهایی بازی کرد و چیزهایی مثل این.... کتی: در استرالیا، بخشهای مختلفی از قانون را که به بچهها مربوط میشود، در مدرسه میخوانیم. اگر بتوانیم به بازدید مرکز پلیس نزدیک مدرسه میرویم. من یک بار به آنجا رفتهام. با لباس پلیس چند تا عکس هم گرفتم! ژان: تازگیها، مادرم برای من یک CD بازیهای پلیسی خریده. در فرانسه، پلیس این بازها را فقط مخصوص بچهها تهیه کرده است. CD من 6 بازی دارد که هر کدام راجع به یکی با از عملیاتهای پلیس است. هیجانانگیزترین بازی هم ، راهنمایی کردن یک بچه است که در خیابان گم شده. باید از چند مرحله گذشت تا بچه را به مرکز پلیس رساند. ماریا: حتماً پلیس فرانسه، این بازی را از روی گم شدن مینا در خیابان ساخته ! ینا: دست شما درد نکند، یعنی من این قدر مهم شدهام!! آرش: من دیگر باید از همه خداحافظی کنم. سریال پلیسی تلویزیون، همین الان شروع میشود! ژان: خوش بگذرد! حواست باشد شاید مارتین را هم بین پلیسها دیدی!!

مجلات دوست کودکانمجله کودک 42صفحه 31