مجله کودک 42 صفحه 29
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 42 صفحه 29

بانوی بقیع فاطمه(س) پس از رحلت پدر، دیگر لب به خنده باز نکرد. او روز به روز رنجورتر و ضعیفتر میشد. آن روز زهرا(س) در خانه نشسته بود. خانه او دو در داشت، یک در به داخل مسجد باز میشد و در دیگر به کوچه. هنگام نماز ظهر بود و مردم دستهدسته به مسجد میآمدند که صدای ناله و گریه حضرت زهرا(س) را شنیدند. قدمها سست شد. هر یک از دیگری میپرسید:«آخر مگر ما در برابر دختر پیامبر(ص) مسوول نیستیم؟ اگر پیامبر زنده شود، جواب او را چه بدهیم؟» سرانجام تعدادی از آنها تصمیم گرفتند به منزل ایشان بروند و او را آرام سازند. آن روز علی(ع) هم در خانه بود. او با آن عده صحبت کرد و سپس در منزل را بست. وقتی فاطمه(س) از هیاهو و سر و صدای جمعیت پرسید علی(ع) آنچه را که گذشته بود، برای دختر پیامبر(ص) تعریف کرد. فاطمه(س) آه سردی کشید و فرمود:«یا علی! چند لحظهای بیش من در این دنیا نیستم.» علی(ع) نیز فرمود:«ای دختر پیامبر(ص)؛ هر چه در نظر تو است، همان را انجام بده.» بعد از آن بود که حضرت زهرا(س) روزها دست حسن(ع) و حسین(ع) را میگرفت و آرام آرام از کوچهعبور میکرد و به انتهای گورستان بقیع میرفت. در آنجا بوتهی خاری بود که فاطمه(س) در سایهی آن مینشست وگریه میکرد. چند روز بعد علی(ع) در محل بوتهی خار، سایبانی برای فاطمه(س) درست کرد تا زهرا(س) در زیر سایهی آن قرار بگیرد. این سایبان در بقیع، بعدها به«بیتالحزان» یا «خانه اندوهها» معروف شد. فاطمه(س) بعد از رحلت پدر بزرگوار خود، روزها با دلی آکنده از درد و غم در سایه بیتالاحزان مینشست و گریه میکرد. آنقدر گریه کرد تا به«بسیار گریه کننده» معروف شد. فاطمه(س) مدت زیادی پس از پیامبر(ص) زنده نماند. در روزهای آخر عمر مبارکش آرزو داشت که بلال حبشی یکبار دیگر اذان بگوید. بلال پس از رحلت پیامبر(ص) هرگز اذان نگفته بود. اما این بار بلال طبق دستور فاطمه(س) اذان گفت. فاطمه(س) به یاد دوران با عظمت پیامبر(س) افتاد و گریست. چون بلال به «اشهد ان محمداً رسولالله» رسید، فاطمه از شنیدن نام پدر فریاد زد و بیهوش شد. بیماری زهرا(س) هفتهها طول کشید و روز به روز حالش بدتر میشد. در لحظات آخر زندگی، اسماء بنت عمیس، زنی که در منزلش کار میکرد را صدا کرد و فرمود:«اسماء، من استراحت میکنم، ساعتی صبر کن، سپس مرا صدا بزن. اگر جواب نشنیدی بدان که از دنیا رفتهام، آنگاه علی(ع) را زود خبر کن.» اسماء ساعتی درنگ کرد. آنگاه به در اتاق فاطمه(س) آمد و او را صدا زد. اما جوابی نشنید. پس با عجله لباس را از صورت فاطمه(س) کنار زد و مشاهده کرد که بانوی زمین و آسمان از دنیا رفته است.... چهارشنبه 2 مرداد مصادف با 13 جمادیالاول، به روایتی مصادف با شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) است. این روز را به شما تسلیت میگوییم.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 42صفحه 29