مجله کودک 42 صفحه 16
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 42 صفحه 16

نامگذاریهای عجیب و غریب لبخند دوست پارسال کلاس ما پر بود از بچههایی که پدر و مادرهایشان اسامی عجیب و غریب بر آنها گذاشته بودند. خدای نکرده فکر نکنید که منظورم از اسم عجیب و غریب، اسامی لوازم و اشیاء و چیزهای پرت و پلای دیگر باشد. نخیر، حالا برایتان توضیح میدهم. اصلاً از ردیف نیمکتهای جلوی تخته شروع میکنم. درست بغل دیوار نیمکت اول یه همکلاسی داشتم لاغر و مردنی که به قول بچهها آمبولانس اگر توی خیابان او را میدید، بازداشتش میکرد! اسم این همکلاسی لاغر و نحیف، رستم بود! درست کنار دست این آقا رستم ما، یک بچه شاد و شنگول نشسته بود که به قول معلمون از دیوار راست هم بالا میرفت. اسم این همشاگردی شیطان من، پژمان بود. پژمان به معنی افسرده و اندوهگین و پژمرده است. جانم برایتان بگوید که روبروی ردیف نیمکت اول، نیمکتهای طرف مقابل قرار داشت که دو تا همکلاسی دیگر من آنجا نشسته بودند. رضا«سمیعی» و «جواد بینش». جالب اینکه سمیعی که به معنی شنواست، یک سمعک داخل گوشش بود چه بزرگی! و جواد بینش هم چشمش به اندازهای ضعیف بود که حتی با عینکهای شیشه ته استکانی هم به زور عدد و رقم ریاضی را روی تخته میدید. بینش هم که اطلاع دارید به معنای بینایی است. حکایت اسمهای عجیب و غریب، داستان طولانی دارد که دیگر سراغ آن نمیرویم. اما چند صفحه دیگر از مجله را که بخوانید، باز در صفحه لبخند دوست، حکایت دیگری از نامگذاریهای عجیب را برایتان مینویسم.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 42صفحه 16