مجله کودک 44 صفحه 25
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 44 صفحه 25

بقیة جادوگرهای هوا، او را برانگیختند:«تنبیهش کن!» جادوگرهای دیگر هم فریاد زدند:«تنبیهش کن! باید نظم وترتیب در کار باشد! کسی که بیاجازه به رقص جادوگرها میآید، باید به سزایش برسد!» خاله خانم رومپومپل گفت:«ما میتوانستیم برای تنبیه، این دختر دریده و پررو را کمی توی آتش بیندازیم.» جادوگر تنقلات پیشنهاد کرد:«چه طور است اگر چند هفتهای او را حبس کنیم؟ من در خانه یک لانة غاز دارم که خالی افتاده....» یک جادوگر مرداب گفت:«من فکر بهتری دارم! او را به من بدهید و من تا گلو او را توی یک سوراخ پر از گل و لجن فرو میکنم!» جادوگرهای علفی مخالفت کردند:«نه، ما باید درست و حسابی صورت او را خراش بدهسم!» جادوگرهای باد جیغ کشیدند:«این که به جای خود! البته او باید تازیانه هم بخورد!» جادوگرهای کوهها تنوره کشیدند:« او را با شاخههای بید بزنید!» خاله خانم رومپومپل پیشنهاد کرد:«جارواش را هم بگیرید!» وقتی جادوگرهای دیگر حرفشان را زدند، سلطان جادوگرها گفت:«توجه کنید! اگر توقع دارید که جادوگر کوچولو تنبیه شود...» جادوگرها یک صدا بلند فریاد زدند:«ما توقع داریم!» و از همه بلندتر رومپومپل فریاد زد. سلطان جاودوگرها فریاد زد:.... پس من پیشنهاد میکنم که جارواش را بگیریم او را پیاده به خانه بفرستیم! او باید سه شبانهروز تمام راه برود تا به جنگلی که در آن خانه دارد برسد. این کافی است.» رومپومپل، جادوگر هوا جیغ کشید:«بس نیست!» ولی دیگران عقیده داشتند که میشود از مجازات بیشتر چشمپوشی کرد. آنها جارو را از جادوگر کوچولو گرفتند و آن را خندهکنان در آتش انداختند و برای او سفر خوشی را آرزو کردند. (ادامه دارد) گردنبند بسازید فکر دوست

مجلات دوست کودکانمجله کودک 44صفحه 25