مجله کودک 44 صفحه 28
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 44 صفحه 28

مورچهای که ناامید نشد. قصه دوست نوشته: ترانه مطلوب یکی بود، یکی نبود. مورچة بازیگوش از دیوار راست آشپزخانه بالا میرفت که ناگهان پایش لیز خورد و در ظرف آب یخ افتاد. ولی او هم مثل مورچههای دیگر شنا بلد نبود. پس شروع کرد به فریادزدن و کمک خواستن. اما در آن نزدیکیها هیچ مورچهای نبود که صدای او را بشنود. مورچه بازیگوش در دریای بزرگ دست و پا میزد که ناگهان با کوه یخی برخورد کرد. سرش گیج رفت و جلوی چشمانش سیاه شد. او نمیتوانست خودش را روی آب نگهدارد و هر لحظه بیشتر و بیشتر به اعماق دریا فرو میرفت. در آن حال صدای مورچة پدر را به خاطرآورد که میگفت:«هیچ وقت به جایی که نمیشناسی، تنهایی نرو!» و صدای مورچة مادر در گوشش پیچید، که میگفت:«قبل از برداشتن هر قدم جلوی پایت را نگاه کن!» چقدر دلش میخواست به سرزمین مورچگان برگردد و به مورچة پدر در کارها کمک کند، و یا به لانهاش در زیرزمین برگردد و به مورچة مادر بگوید:«خیلی دوستت دارم.»

مجلات دوست کودکانمجله کودک 44صفحه 28