
و گفت از طرف آقای خمینی است. از شما معذرت خواسته و عید را تبریک گفتهاند.
بریژیت باور نمیکرد. یعنی آن شیرینیها و آن گلها مال آنها بود؟ هدیۀ کریسمس بود؟!
مادر تشکر کرد و در را بست. همان طور گلها و شیرینی را توی بغل گرفته و ایستاده بود. انگار مادر هم باور نمیکرد.
ناگهان مادر نشست. اشکهایش را پاک کرد و با دست دیگرش بریژیت را توی بغل گرفت. صورت بریژیت به گلها و صورت مادر ساییده شد.
مادر گفت: ((بریژیت! عزیزم، میبینی کسی هم به یاد ما بوده ...))
بعد از جا بلند شد. دست بریژیت را گرفت و کشید و دوباره گفت: ((بیا، باید گلها را توی گلدان بگذاریم و بعد ... با هم برویم درخت کریسمس بخریم ...))
بریژیت دوید. وقتی گلدان را پر از آب میکرد، با خود فکر کرد قشنگترین ستارۀ دنیا را برای درخت کریسمس میخرم. و یک شمع هم برای آن آقای پیر، کنار درخت کریسمس روشن میکنم. یک شمع پُر از نور ...
*کریسمس: عید میلاد مسیح (ع)، مسیحیها این روز را جشن میگیرند. در این جشن درخت کاجی را با شمع و ستاره و چیزهای دیگر تزیین میکنند.
*** بابانوئل: بابانوئل برای مسیحیها کسی است مثل عمو نوروز ما ایرانیها، پیرمردی با ریش بلند سفید و لباس قرمز. بچههای مسیحی عقیده دارند که شب کریسمس بابانوئل برای آنها هدیه میآورد.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 48صفحه 12