مجله کودک 67 صفحه 25
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 67 صفحه 25

شده باید بیاوریمش بیرون.» قورباغه گفت: «او اصلا نمی­تواند از آنجا خارج شود. فیلها که نمی­توانند بپرند و بجهند.» مادر فیل کوچولو غرید: «باید بیاید بیرون!!» فیل کوچولو فریاد زد: «چطوری؟ اگر من نتوانم پرواز کنم، نتوانم از سراشیبی بالا بیایم ، نتوانم بپرم یا بجهم، پس چطوری از اینجا خارج شوم؟» مادر فیل کوچولو جواب داد: «ما به تو کمک می­کنیم.» آن وقت به طرف رودخانه رفت و تخته سنگهایی را با خود آورد و داخل گودال انداخت. درنا هم با دیدن این منظره هر چقدر سنگ و ریگ در آن نزدیکی­ها بود، جمع کرد و به گودال ریخت. میمون هم مشت مشت خاک آورد و ریخت توی گودال. قورباغه هم با دیدن جنب و جوش و فعالیت حیوانات، چون کاری از دستش بر نمی­آمد شروع کرد به تشویق آنها و بالا پایین پریدن و سر و صدا کردن. بالاخره گودال پر از تخته سنگ و ریگ و کپۀ خاک شد و فیل کوچولو توانست از آنجا بیرون بیاید. مادر فیل کوچولو با خرطومش به سر و گوش او کشید و نوازشش کرد و گفت: «باید همیشه به اطرافت خوب توجه داشته باشید و سر به هوا راه نروی.» حیوانات دسته جمعی به طرف رودخانه رفتند و شروع کردند به شستشوی سر و بدنشان و آب بازی با یکدیگر و تمام روز را با خوشحالی در کنار هم گذراندند و تصمیم گرفتند همان طور که مادر فیل کوچولو گفت، در همه حال به اطرافشان خوب توجه داشته باشند و روابط دوستانۀ خود را همیشه حفظ کنند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 67صفحه 25