مجله کودک 68 صفحه 16
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 68 صفحه 16

لبخند دوست یادداشتهای یک دانش آموز دیوانه اگر یک خلبان بودم.... اگر یک خلبان بودم، تا خود مقصد برای مسافرها آواز می­خواندم تا حوصله­شان سر نرود. اگر خلبان بودم، در هواپیما را باز می­گذاشتم تا هر کدام از مسافرها هر کجا که دلشان بخواهد پیاده می­شوند. اگر خلبان بودم، برای هواپیمایم یک بوق بزرگ می­خریدم تا پرنده­ها از سر راه من کنار بروند. اگر خلبان بودم، ابرها را می­آوردم روی زمین، تا مادربزرگ از آن ابرها برای من و خودشلحاف درست کند. اگر خلبان بودم، در هر سفر هشتاد تا معلّق می­زدم تا مسافرها کیف کنند، اما قبل از معلّق زدن مطمئن می­شدم که کسی توی آشپزخانه نباشد. چون ممکن است کتری آب جوش روی مسافر بیچاره بریزد و بسوزد. من دوست دارم خلبان شوم، امّا می­ترسم وقتی هواپیمایم به آسمان می­رود و کوچک و کوچکتر می­شود، من دیگر توی هواپیما جا نگیرم و مجبور شوم از آن بالا بپرم پایین. خدا کند وقتی از آن بالا می­افتم پایین، توی مدرسه نیفتم، چون آن وقت آقای ناظم گوش مرا می­برد!

مجلات دوست کودکانمجله کودک 68صفحه 16