مجله کودک 68 صفحه 25
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 68 صفحه 25

اوّل ابتدایی، همکلاسی­هایش را جمع­می­کرد و برای آنها از مبارزات پدرش می­گفت. یا معصومه در سن چهار سالگی، در حضور یکی از وابستگان رژیم پهلوی، می­گوید: «روزی قاتلان پدرم را مثل مورچه زیر پا له می­کنم.» که این حرف باعث تعجب و وحشت آن آدم شده بود. امّا بشنوید از دختر بزرگم فاطمه، که در طول هشت سال دفاع مقدّس، شاید تنها زنی بود که در بیشتر عملیات جنگی همراه با رزمندگان اسلام، در خطّ مقدّم جبهه حضور داشت. بعد از پایان جنگ هم، فاطمه خودش را به مبارزان لبنانی رساند و با اشغالگران صهیونیست به مبارزه پرداخت. عمر شهید نواب صفوی به دوران مبارزات امام خمینی نرسید. شما چطور؟ آیا شما آمام را زیارت کرده­اید؟ بله، بارها به زیارت ایشان رفتم. در یکی از دیدارها، وقتی نام نواب صفوی را بردم؛ امام فرمودند: «رحمت خدا بر او باد.» یک بار هم با نگاه مهربان و لبخند زیبایشان به من گفتند: «نواب صفوی آن قدر صادق و خالص بود که نیازی به گفتن ندارد.» دختر شهید: اسلام برتر از همه چیز است مادرتان، صحبتهای ارزشمندی درباره مبارزات شهید نواب صفوی گفتند. شما لطفا از نوجوانی و جوانی پدرتان برایمان تعریف کنید. ایشان بعد از تحصیل در ایران، مدتی در آلمان تحصیل کرده­اند و بعد، در پتروشیمی مشغول به کار بودند. اما علاقه به علوم دینی باعث شد که ایشان بعد از درگیری با یک کارفرمای ظالم انگلیسی، کار در پالایشگاه را رها کنند و وارد حوزه علمیه شوند. پس ایشان فقط علوم حوزوی را نخوانده بودند؟ همین طور است، جالب­تر این که ایشان علاوه بر تحصیل در حوزه و دانشگاه و کار در پتروشیمی، به ورزش هم علاقه داشتند. طوری که علاوه بر قهرمانی در رشته ژیمناستیک، تا زمان شهادت، هیچ وقت از ورزش صبحگاهی غافل نشدند. ورزش صبحگاهی ایشان هم بیشتر در قالب نرمش سوئدی بود که یکی از زیباترین و حرفه­ای­ترین نرمش­هاست. آیا آخرین ملاقات با پدر شهیدتان را به خاطر دارید؟ بله، آن روزها من چهار پنج سال بیشتر نداشتم. اما خوب یادم می­آید که آن قدر ناراحت بودم که رنگم پریده بود. طوری که پدر با نگرانی از مادرم پرسید: «چرا رنگ فاطمه پریده است!» امّا بعد از شهادت پدر، نوع برخورد مادرم طوری بود که به من روحیه می­داد. ایشان به راستی قدم در راه حضرت زینب (ص) گذاشتند و بارها بر مزار پدرم، با سخنرانی­هایشان حکومت پهلوی را رسوا می­کردند. به خاطر همین وضعیت زندگی ما با سایر بچه­ها تفاوت زیادی داشت. بزرگترین درسی که از پدرتان گرفته­اید، چیست؟ مادرم می­گویند که پدر همیشه می­گفت: «اسلام برتر از همه چیز است و هیچ چیز برتر از اسلام نیست.» این کلام پدر، بزرگترین درسی استکه از ایشانآموخته­ام. شاید همین درس بزرگ بود که باعث شد در طول زندگی­ام، سعیکنم هر کاری را که برای اسلام مفید است، انجام بدهم. البته تاثیر این درس، فقط بر روی من و اعضای خانواده شهید نواب صفوی ظاهر نشده است. زن مسلمانی را میشناسم کهدر آمریکا زندگی می­کند، او اولین چترباز ایرانی است. همین زن شجاع، حدود هزار نفر از مردم آمریکا را به دین اسلام مشرّفکرده است. او دلیل موفقیت خود را تاثیر از زندگی شهید نواب صفوی می­داند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 68صفحه 25