مجله کودک 96 صفحه 10
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 96 صفحه 10

مدرسه دوست زنگ اول من و مداد و دفترم محمدرضا یوسفی وقتی یک نمره صفر مثل کله چماق گرفتم، چه به سرم آمد؟ دفترم لب و لوچهاش را کج کرد و مداد هی چق چق شکست. دفتر میگفت: «مگر هر چه میخواستی، روتن من نمینوشتی؟ پس چرا این طوری شد؟» مداد میگفت: «مگر هر چه دلت میخواست، من نمینوشتم؟ پس چرا نامردی کردی و نمره بد گرفتی؟» ناراحت شدم و گفتم: «شما نمره بیست را دوست دارید یا مرا، ها؟» دفتر از خجالت سیاه شد و تن و بدن مداد لرزید و با هم گفتند: «آخه مادرت وقتی ما را برای تو میخرید، آرزوی نمره بیست داشت!» من و دفتر و مداد با هم گریه میکردیم و نمیدانم مادرم مرا دوست داشت یا نمره بیست را! آقا معلم عاشق چند روز است معلم عاشق ما به مدرسه نمیآید. معلم ما عاشق دانشآموزهاست! معلم ما عاشق علم و درس است! معلم ما عشق درو دیوار مدرسه است! معلم ما عاشق معلمی است! من و بچههای کلاس به دفتر مدیر رفتیم و داد زدیم: «پس معلم عاشق ما کو؟» مدیر با چشمهای خوابآلودش گفت: «حقوق درست و حسابی به آقا معلم ندادند. او هم رفت سوپرمارکت باز کرد.» بچهها گیج و منگ شدند. نشستند عشق را در حقوق ضرب کردند و دیدند بعله! بعضیوقتها حاصل ضرب آن میشود؛ سوپرمارکت! از آن روز بچههای مدرسه از سوپرمارکت آقا معلم خرید میکنند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 96صفحه 10