مجله کودک 166 صفحه 3
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 166 صفحه 3

تولدتان مبارک! تولد دوستان «دوست» برا یمان عزیز و گرامی است. خوشحالیم که تولد این عزیزان را در مجله خودشان تبریک می گوییم. تبریک تولدتان، هدیه ای ناچیز از طرف ما به شماست. آخر «هر چه از دوست رسد، نیکوست.» صد سال زنده باشید! متولدین هفته دوّم دی ماه · اهواز: مصطف پاپی، 14/10/75، طه دار آفرین 9/10/79 · شیراز: مهرداد محمد پور 12/10/79 · اصفهان: بینا جهانگیری 15/10/73 · بندر عبّاس: آفرین علیزاده 11/10/78 · کرج: نیلوفر کرمی 11/01/79 کاشان: حسین اسدی 10/10/72 · کرمانشاه: محمّد حسین یاری 14/10/78 · نهاوند: پویان کرم بیگی 14/10/78 تهران: عاطفه شعبانی خالدی 10/10/76، زینب محمّد زاده 10/10/75، ثمین اسدی 10/10/73، علی خندلی 9/10/73، ارشیا سماواتی 15/10/75، محمّد متین علی 14/10/79، امیر سالار گودرزی 12/10/77، فاطمه سادات حسینی مدنی 9/10/74 شهرزاد مصطفوی 12 ساله کاشان رومینا رفیعی 6 ساله از خرم آباد «یک کلاغ، چهل کلاغ» خرگوشی بود که شش تا بچّه داشت. یک روز مادر بچّه ها به بیرون رفته بود. همه بچّه خرگوش ها در جایی مشغول بازی بودند و همدیگر را نمی دیدند. یکی از بچّه خرگوش ها که نام او «تپلی» بود به زمین افتاد و پایش زخمی شد. یکی دیگر از بچّه خرگوش ها که نام او «کپلی» بود رفت تا با او بازی کند. او دید که تپلی افتاده و پایش زخمی شده است. به خواهر خود به نام «نازی» که در آن نزدیکی ها بود گفت: نازی، تپلی افتاده و پای او زخمی شده است. نازی رفت به برادر خود به نام «خرگوشک» که چند متری از آنها دور بود گفت: خرگوشک، تپلی افتاده، پایش زخمی شده و از آن خون زیادی می آید. خرگوشک به برادر خود به نام خرگوشی گفت: تپلی افتاده، پایش زخمی شده، از آن خون زیاد می آید. ده تا دستمال بزرگ را پر از خون کرده و خونش بند نمی آید. خرگوشی رفت به خواهر خود به نام کپل که در آن نزدیکی ها بود گفت: کپل، تپلی افتاده، پایش زخمی شده، از آن خون زیادی می آید، ده تا دستمال بزرگ را پر از خون کرده، خونش بند نمی آید و بیهوش شده است. کپل دید که مادرش دارد می آید. فوری طرف او دوید و گفت: مامان، تپلی افتاده پایش زخم عمیقی برداشت، از آن خون زیادی می آید، ده تا دستمال بزرگ را پر از خون کرده، خونیش بند نمی آید. بیهوش شده است و به هوش نمی آید. مادر که خیلی ترسیده بود با عجله به پیش تپلی رفت و دید هیچ چیز نشده و فقط پای او کمی زخمی شده است. «لیلا غفوری کلاس پنجم» سارا علیزاده بمی از قشم علی رضوان 5 ساله از تهران مقدمه هفته گذشته با یونیفورم و تجهیزات تعدادی از سربازان ارتش های جهان آشنا شدید. ترتیب معرفی این سربازان بر اساس حروف الفبای انگلیسی است. در این شماره معرفی سربازان، از کشور دانمارک (حرف D) آغاز و به معرفی سربازان ارتش آلمان (حرف G) ختم می شود. نکته مهم این است که بعضی کشورها، واحدهای نظامی مختلفی در ارتش خود دارند که یونیفورم و لوازم آنها با واحدهای نظامی دیگر آن کشور فرق دارد. در این کتاب به طور کامل سربازان و نیروهای واحدهای مختلف ارتش یک کشور، معرفی شده اند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 166صفحه 3