مجله کودک 166 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 166 صفحه 8

ساندویچ را به طرف هم پرتاب کردند و شیر را روی فرش ریختند و لیوان هایشان را شکستند. آنها تمام مدت، تند و تند و با خوشحالی حرف می زدند و بلند بلند فریاد می کشیدند. نانا در حالی که ریخت و پاش های آنها را جمع می کرد، گفت: - این آدم فضایی ها خیلی نامرتب هستند. پویا، در حالی که دست هایش را روی گوش هایش گذاشته بود و به طرف آلونک می رفت، گفت: - خیلی هم پر سر و صدا هستند. سه آدم فضایی کوچولو آنقدر خانۀ نانا و پویا را دوست داشتند که تصمیم گرفتند آنجا بمانند. آنها سرشار از انرژی بودند و خیلی دوست داشتند از بالکن بالا و پائین بدوند، روی تخت بپرند و سر و صدا و شلوغ بازی کنند. عاشق کیک شکلاتی بودند و دوست داشتند به بغل نانا بروند و به پویا کمک کنند. پویا گفت: - گمان می کنم این انتهای زندگی آرام ما باشد! نانا گفت: - درست است، اما آنها موجودات خیلی شیرینی هستند. دیگر از خوردن آرام صبحانه در بالکن با صدای پرونده ها خبری نبود، چون سه آدم فضایی کوچک پرنده ها را دنبال می کردند و وقتی آنها پرواز می کردند با خوشحالی فریاد می زدند. نانا همیشه مشغول تمیز کردن خانه بود، چون بزرگترین آدم فضای که ارغوانی و خاردار بود، دوست داشت همه چیز را از قفسه بردارد و دیگر سرجایش نگذارد. ماهی های سرخ کرده توی اتاق خواب بودند و پتوها در اجاق گاز. *سرباز ارتش مصر- (سال 1948) در سال 1948 نیروهای نظامی مصر، سوریه و عراق مشترکاً در جنگ یک روزه به رژیم اشغالگر قدس حمله کردند. یونیفورم سربازان مصری شرکت کننده در این نبرد مانند این شکل بود. تجهیزات و لباس از کشور انگلستان تهیه شده بود. تفنگ این نیروها، اسلحه انگلیسی MK3 نام داشت.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 166صفحه 8