
حکایت بنده ای صالح
علاوه بر اینکه ارتش، دوران بازسازی پس از انقلاب را میگذارند، سپاه تازه تاسیس پاسداران انقلاب اسلامی هم که به فرمان امام تشکیل شده بود، در آغاز راه بود و نیرو، تجهیزات و تجربه کافی در اختیار نداشت. صدام به خوبی از این نقاط ضعف، آگاه بود. او اطمینان داشت که نظام اسلامی توان مقابله با لشکرکشی وسیع او را ندارد. به همین جهت، نقشه جغرافیایی عراق بزرگ را هم آماده کرده بود. در این نقشه، استان خوزستان به طور کامل و بخشهایی از استانهای غربی کشورمان، جزو خاک عراق دیده شده بود.
هنگامی که خبر آغاز جنگ عراق علیه ایران در جهان پخش شد، همه سازمانها و قدرتهای بین المللی سکوت کردند. این سکوت، نشان میداد که آنها تا چه اندازه با جمهوری اسلامی کینه و خصومت دارند. در این شرایط، وضعیت بسیار دشواری برای تصمیم گیری به وجود آمده بود. ایران در برابر عمل انجام شده قرار گرفته بود. در این حالت، دو راه پیش روی مردم و مسئولین نظام قرار داشت. راه اول، تصمیم به مقاومت در جنگی که نیروهای دو طرف در آن با هم برابر نیستند و عاقبت جنگ هم مبهم و نامشخص است، و راه دوم، تسلیم شدن در برابر خواست آمریکا به منظور اینکه، صدام عقب نشینی کند. راه دوم به معنی دست کشیدن از اصول انقلاب و اسلام هم بود.
این وضعیت، امام را به تردید در تشخیص وظیفه خود دچار نکرد. او سالها قبل، حکم جهاد و دفاع را در رساله علمیه خود به عنوان تکلیف الهی آورده بود. امام به این فرموده قرآن کریم ایمان و اعتقاد کامل داشت که فرموده بود: ((چه بسیارند سپاهیانی اندک که به اذن (اجازه) خدا بر سپاهی بزرگ چیره شدهاند و خداوند با صابران است.)) ...
(ادامه دارد)
آنها عملیات نجات را آغاز میکنند.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 207صفحه 4