مرد پا کوتاه سبیل جارویی گفت: «صد گلابی! چه
خبره! خیال میکنی بنز آخرین مدله؟»
مرد صاحب خر گفت: «مگر چشه؟»
مرد پا کوتاه سبیل جارویی هر چه عیب توی دنیا
بود به آن خر بینوا نسبت داد،از جمله : «مدل که
نداره،سند هم که نداره، پیر و درب و داغون هم
که هست، عرعر هم که نمیکنه، چشماش هم که
باباقوریه، گوشهاش هم که
آویزونه، نعلستیکش** هم که باید
عوض بشه.»و در آخر گفت: «اگه تا بوق سگ
هم اینجا بایستی، هیچ کس حاضر نمیشه این جسد
رو بخره.»
مرد صاحب خر چیزی نگفت. اما خر، غیرتی شد و از آن همه ایراد که بارش کرده بودند خروشید
و در یکچشم بههم زدن چرخید، یک جفتک خاش
خاشی اعلا زد تو ملاج مرد پا کوتاه سبیل جارویی. و به دنبالش آن چنان عرعری سرداد که گوش فلک
کر شد.
مرد پا کوتاه سبیل جارویی، تا مدتها روی
زمین نشسته بود و نمیدانست این بازار است که
دور سرش میچرخد یا خود اوست که دور بازار
میچرخد. وقتی توانست بلند شود، لباسش را تکاند
و گفت: «به به! جفتک هم که میپرونه! عیبهاش
کم بود، یکی دیگه هم اضافه شد.»
صاحب خر که از این حرکت غیر انسانی خر
ناراحت شده بود، سه تا مشت و چهار تا فحش
تقدیم خر کرد و رو
به مرد پا کوتاه سبیل
جارویی، گفت: «جسارت
این نره خر رو ببخشید.»
و چون میترسید آن
مشتری را هم از دست
بدهد، التماس کنان گفت:
«من حاضرم هر جور که شما
بفرمایید این حرکت زشت را جبران کنم.»
مرد پا کوتاه سبیل جارویی که هنوز بازار دور
سر و کلهاش میچرخید،گفت: «به قول معروف مال
بد ، بیخ ریش صاحبش! ما خرت رو نخواستیم.»
گلابی: واحد پول مردم آن زمان است که هنوز پنچشنبه
و جمعه اختراع نشده بود. تقریباً معادل هزار تومان الان.
نعلستیک: نعل+لاستیک. گویا در زمانهای قدیم که
هنوز آهن اختراع نشده بود، نعل خرها از جنس لاستیک
بود.
بالاخره، خر به فروش میرسد یا؟ آیا بچهها به
مُراد دلشان که خرید تلویزیون رنگی است، میرسند؟
میتوانید ادامهی قصه را به همراه 6 قصهی دیگر در
کتاب پیدا کنید و بخوانید. قیمت کتاب 700 تومان
است و در کتابفروشیهای معتبر کودک پیدا میشود.
گارفیلد خود را به اتاق میرساند
در حالی که جان در حال التماس کردن
برای توقف قطار است. درخواست او
قبول نمیشود.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 268صفحه 33