در حای که اشک هایم را پاک می کردم گفتم : "خدا را شکر می کنید؟ شکر می کنید که مادر بزرگ را از شما گرفت؟ مگر شما عاشق او نبودید؟" پدر بزرگ خندید و گفت : "هنوز هم هستم . ولی می دانی چرا؟ برای این که این زن ، یک عمر به من خدمت کرد تا من خدمت به خلق خدا بکنم ، از خواسته های خودش گذشت تا شوهرش مرد خدا باشد . تو که عمو صادقت را ندیدی که من برایت بگویم داغش چقدر سخت بود . وقتی که عمو صادق شهید شد مادر بزرگت به من دلداری می داد . با این که این داغ برای مادر سخت تر است . ولی او به خاطر خدا شکایت نکرد . حالا انصاف است که من به خاطر مرگ همسرم از خدا شکایت کنم؟"
عمه زهرا زد زیر گریه ، یاد عمو صادق ومرگ مادر بزرگ غمگینش کرده بود . شاید هم دلش برای پدر بزرگ می سوخت . راستی یادم رفت بگویم که عمو صادق من در زمان جنگ ، شهید شده بود البته من بعد زا او به دنیا آمده ام و جز عکسش که توی خانه ی همه ی ما بود ، خاطره ای از او نداشتم . از این که پدر بزرگ را ناراحت کرده بودم . پشیمان بودم . برای این که حرف را عوض کنم ، گفتم : "راستی آقاجون ، ماجرای ان خواستگاری چی شد؟ شما مجبور نشدید با طوبی خانم ازدواج کنی؟" پدر بزرگ که خودش هم می خواست . فضا عوض شود گفت : "نه دخترم ، بعد از آن بلایی که دایی جان محمودت سر ما آورد ، دست از پا درازتر برگشتیم خانه . تا مدت ها من و مادرم دل ودماغ نداشتیم تا این که یک روز پدر شمسی جان ، توی مسجد منو دید و کلّی تحویلم گرفت و گفت : "بابت آن روز معذرت می خواهم پسرم ، تقصیر محمود بود که همه ی ما را سر کار گذاشت ، اما شما به دل نگیرید ، همین روزها با والده* تشریف بیارید منزل در خدمتتون باشیم ."
باخوشحالی گفتم : " یعنی با ازدواج شما و مادربزرگ موافقت کرد؟"
با این حرف من ، عمه زهرا که داشت اشکهایش را پاک می کرد ، زد زیر خنده و گفت : "اگه موافقت نکرده بود که الآن من و تو اینجا نبودیم! " بعد سه تایی زدیم زیر خنده .
* والده : مادر
اثر گلخانه ای یکی از پدیده های آب و هوایی است که سبب گرم شدن درجه حرارت زمین شده است . بر اثر آلودگی های مختلف صنایع و ما شین ها ، جو زمین مقداری از انرژی گرمایی را به همراه آلودگی ها در خود به دام می اندازد ، این پدیده سبب گرم شدن دمای زمین و افزایش آلودگی ها می شود که به اثر گلخانه ای معروف است .
مجلات دوست کودکانمجله کودک 288صفحه 9