مجله کودک 288 صفحه 32
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 288 صفحه 32

ترها را بلرزانم . می خواهم رنگ محبت را ببینم و بوی مهربانی را بشنوم . این ها فقط میان آدمها یافت می شود . شنیده ام آن ها مهمان نواز هستند و نمی گذارند گرسنه بمانم . هیلی وقت است این تصمیم را گرفته ام . . ." پلنگها گفتند : "خیلی وقت است؟" پلنگ سفید محکم گفت : "بله ، چند بار هم تا نزدیکیهای شهر رفته ام و هیچ کس به من صدمه نزده است ." پلنگ سفید این را گفت و از کوه سرازیر شد . پلنگهای دیگر عصبانی و ناراضی پشت سر او خرناسه های بلند کشید ند . چیزی نگذشت که پلنگ سفید به مردی برخورد که درختهای جنگل را می برید . مرد آن قدر سرگرم کار خود بود که پلنگ را ندید پلنگ آرام آرام جلو رفت ، وکنار مرد ایستاد . مرد ، چوبهایی را که بریده بود ، روی هم گذاشت وریسمانی دور آن ها بست . اما هنوز گره ریسمان را محکم نکرده بود که چشمش به پلنگ افتاد از ترس زبانش بند آمد دست و پایش سست شد و روی زمین نشست . پلنگ گفت : "نترس دوست عزیز! من نمی خواهم با تو یا هیچ کس دیگر آزار برسانم ." مرد با ترس و لرز گفت : "از کجا معلوم کلکی رد کار نباشد؟ درکتابهایی که من خوانده ام همیشه حیوانها برای خوردن به یکدیگر کلک می زنند ." پلنگ گفت : "عجب آدم بی عقلی هستی ها! چرا کلک بزنم؟ اگر می خواستم تو را بخورم . می توانستم همین الان بپرم و کار تو را تمام کنم . می توانستم یا نمی توانستم؟" مرد نگاهی به اطراف انداخت و دستهای خالی خود را تکان داد و گفت : "بله می توانی" پلنگ گفت : "تازه ، اگر می خواستم باز هم وحشی گری کنم که توی کوه و جنگل می ماندم . برای چه به سراغ آدمها آمدم؟! درکوه و جنگل آن قدر حیوان ضعیف برای شکار کردن هست که نوبت به آدمها نمی شد گذشته از این در کتابها نوشته اند . همیشه حیوانها همدیگر را فریب می داده اند . از ترکیب سه نور رنگی قرمز ، سبز و آبی ، انواع نورهای رنگی به وجود می آید .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 288صفحه 32