مجله کودک 289 صفحه 12
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 289 صفحه 12

اما شاهزاده نقشش خیلی کم بود و ولش کردم . یکبار هم به جای حبه انگور رفتم توی شکم گرگ و نزدیک بود از ترس همان جا بمیرم . یکبار هم شدم پینوکیو و فهمیدم بدون دروغ اصلا نمی توانم زندگی چون اصلا نمی توانم زندگی کنم چون همه قصه هایی که می ساختم دروغ بودند وبعد به این نتیجه رسیدم که همه نویسنده ها دروغگو هستند . من همیشه فکر می کردم شخصیت های اصلی داستانها بایدآدم های عجیب و غریب .و متفاوتی باشند وحالا مصطفی آنقدر از بابایش تعریف های عجیب و غریب کرده بودکه داشتم به حرفخودم می رسیدم . زنگهای تفریح همه به جای من دور مصطفی جمع می شدند و مصطفی هم درباره پدرش وداستانهایی که پدرش توی آن ها است ، تعریف می کرد . مصطفی می گفت همه قصه ها شب ها اتفاق می افتند . می گفت قصه ها شبها که همه خوابیده اند ، از خواب بیدار می شوند و می گفت پدر من هم شبها می رود توی داستانهای همان نویسنده تا صبح و صبح دوباره می آید خانه . مصطفی می گفت آن نویسنده هر ماه به خاطر داستانهایی که از پدرم می نویسد پول می گیرد و نصف پولش را می دهد به پدرم . اما یکبار وقتی که مصطفی داشت با احساس داستان تازه پدرش را تعریف می کرد پریدم توی حرفش و گفتم : "مصطفی داستانهای پدرت تمام نمی شوند؟ ار داستهانهای پدرت تمام شد چکار می کنید؟" مصطفی توی چشم هایم نگاه کرد و گفت : "قصه هایی پدرم هیچوقت تمام نمی شود ، پدرم هشت سال توی جنگ بوده ." بعد هم در مورد پدرش گفت : "پدرم از موقعی که از جنگ برگشته از خانه بیرون نرفته . او فقط توی خانه است و هیچ جایی نمی رود . پدرم موها و ریش هایش را اصلا کوتاه نمی کند و الان مدتهاست که شبها نخوابیده ." و او هر چه بیشتر از پدرش C مثل Compiser (آهنگساز) : آهنگسازان با استفاده از الفبای موسیقی که "نت" نامیده می شود . آثار موسیقی بسیاری در زمینه های مختلف خلق می کنند . آن ها نت را بر داخل

مجلات دوست کودکانمجله کودک 289صفحه 12