مجله کودک 289 صفحه 31
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 289 صفحه 31

علی کوچیکه و دوستانش سیروس طاهباز یکی بود یکی نبود ، غیر از خدا هیچ کس نبود . یکی علی کوچیکه بود ، باهوش و زرنگ با یک خروس گنده ی رنگ به رنگ ، علی کوچیکه تنها بود . نه خواهر داشت ، نه برادر؛ پدر ومادرش هم از صبح زود می رفتند سر کار و علی کوچیکه می ماند و خانه و دشت و صحرا ، اما علی کوچیکه تا بخواهی دوست و رفیق داشت : خروس وپرنده و خرگوش ، گل و درخت و خورشید ، صبح ها با صدای خروس و پرنده ها بیدار می شد : "قوقولی قو ، علی کوچیکه ، بیا پیش ما! جیک و جیک و جیک ، علی کوچیکه ، بیا پیش ما!" علی کوچیکه بیدار می شد . دست و صورت رو آب می زد . یاد خدا می کرد لباسهاشو به تن می کرد . نون و پنیری می خورد و می زد به صحرا می رفت پیش پرنده ها و گلها . پرنده ها دور سرش می چرخیدند . گلها به روش می خندیدند . علی کوچیکه باگلها حرف می زد . گلها حرفهاشو می فهمیدند یا نمی فهمیدند ، اما سرهاشونو تکان می دادند ، علی کوچیکه با پرنده ها حرف می زد . پرنده ها حرفهاشو می فهمیدند یا نمی فهمیدند ، اما (نوعی بیماری که بر اثر مصرف نکردن میوه وسبزیجات تازه ایجاد می شود ویک علامت آن خونریزی از لثه ها است) دستور داد تا مقادیر زیادی میوه تازه در انبارهای کشتی بارگیری کنند . او برای اولین بار ، تعدادی از جزایر اقیانوس آرام ، مانند زلاندنو و استرالیا را کشف کرد .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 289صفحه 31