مجله کودک 297 صفحه 40
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 297 صفحه 40

مهدیس اسدی پور/ 9 ساله/ از کرج فهام قزاقی / 10 ساله / از قم مریم داودآبادی فراهانی/ 11 ساله / از اراک زهرا رجبی / 7 ساله/ از تهران رنگین کمان آن پروانه رنگارنگ چه زیباست ! او رنگ های زیبایی دارد مثل یک رنگین کمان زیبا آن رنگین کمان چه زیباست ! پروانه در رنگین کمان پرواز می کند چه زیباست رنگ آن دو ! پروانه روی رنگین کمان سرسره می خورده فرشته آن ها را تماشا می کند ستاره ها محو زیبایی آن دو شده اند ! مریم پارسا از تهران لطیفه روزی یک نفر می رود دریا ، صدایی می شنود که فریاد می زند :« کمک ! کمک ! من شنا بلند نیستم . » مرد با تأسف سری تکان می دهد و با خودش می گوید :« عجب آدم هایی پیدا می شن ! به دیگران چه مربوط ؟ ! خوب منم تنیس بلد نیستم . باید همه اش بگم که تنیس بلند نیستم ؟ ! » **** روزی یک نفر می رود جلوی آینه و چشمهایش را می بندد . از او می پرسند :« چرا چشماتو بستی ؟ ! » می گوید :« می خوام بدونم وقتی چشمامو می بندم چه شکلی می شم ! ! ! » گم شدن مریم کوچولو روزی مریم کوچولو همراه با پدر ، مادر ، برادر و پدربزرگش به بازار رفت تا خرید کند . او با مادرش تمام لباس فروشی ها را گشت و 3 دست لباس خرید . 3 تا هم عروسک خرید . اما جلوی یک مغازه حواسش پرت شد و دست مادرش را رها کرد . مریم کوچولوی ما گم شد و هر چه قدر گشت مادرش و بقیه را پیدا نکرد . او یک پلیس راهنمایی و رانندگی را در خیابان دید و به او گفت که دست مادرش را ول کرده است و به همین خاطر گم شده . پلیس گفت که : « باید با هم به کلانتری برویم . از آن جا می توانیم به مادرت تلفنی اطلاع دهیم . شاید هم آن ها به کلانتری مراجعه کنند و تو را پیدا کنند . اما تو باید یاد بگیری که دیگر هیچ وقت دست مادرت را ول نکنی و همراهش هر جا رفت ، بروی . » ناگهان مریم که در حال گریه بود ، خندید ، چون مادرش را دید و به سوی او دوید . شقایق عیدانی ، 11 ساله از رشت فرق وزغ با قورباغه از نظر ظاهر این است که وزغ پوست خشک و روشن تری نسبت به قورباغه دارد .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 297صفحه 40