مجله کودک 325 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 325 صفحه 8

قصه های پیامبران (حضرت هود (ع) قسمت سوم) مجید ملامحمدی بهشت شدّاد «شدید» و «شدّاد» دو برادر بودند. هر یک ثروتمند و پرقدرت! مردم با ترس و عجز، از آنها اطاعت میکردند. آن دو بعد از مرگ پدرشان، بر قوم عاد حاکم شدند. هر کس که دشمنشان بود نابود شد. به هر جا که خواستند حمله کردند و انبارهای ثروتشان زیاد و زیادتر شد. امّا شدید خلی زود از دنیا رفت و شدّاد پادشاه بزرگ سرزمین عاد شد. هود به قصر شّداد رفت و گفتت «ای شدّاد من تو را به خداپرستی دعوت میکنم. اگر به سوی خدا بیایی، خداوند بهشت زیبا را به تو پاداش خواهد داد.» شّداد از روی تخت طلاییاش برخاست. در قصر کمی قدم زد. بعد با غرور زیاد پرسید: «به من بگو که بهشت خدای تو چگونه جایی است، چه شکلی است؟» هود آرام آرام برای او از بهشت تعریف کرد. از نعمتها، نهرها و میوهها؛ از عمر همیشگی و خانههای زیبای آن گفت. صدای قهقههی بلندی در قصر پیچید. سربازها تعجّب کردند. ندیمهها و بردهها با شگفتی، به هم خیره شدند. پادشاه پشت سر هم میخندید. وقتی آرام شد آمد جلو. شانه به شانه هود ایستاد و گفت: «این که چیزی نیست. من خودم این بهشت را خواهم ساخت. خیلی زود!» و دوباره خندید. خیلی بلند و دنبالهدار. هود از قصر او بیرون آمد. شدّاد از ظلم خود دست بر نداشت. او به همهی امیران خود در شهرها دستور داد هر چه طلا و جواهر دارند به قصر او ببرند. سپس همهی هنرمندان، بنّاها، نقاشان و مهندسان را جمع کرد و ماجرای ساخت بهشت خود را به آنان گفت. نام رز: آلبرتین ارتفاع بوته: تا 5 متر تیپ: رونده استقامت گل: بسیار مقاوم زمان گل دهی : وسط تابستان

مجلات دوست کودکانمجله کودک 325صفحه 8