مجله کودک 383 صفحه 15
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 383 صفحه 15

چند دقیقه بعد ، او یک بغل پُر سیب چیده بود و می خواست از روی پرچین باغ به بیرون بپرد . امّا در همین وقت ، دنباله ی شلوارش به یکیک از میخ های پرچین گرفت و پاره شد . ایویشکا از روی پرچین به وسط انبوهی از بوته های خار ،پای پرچین افتاد . خارها توی بدن پسرک فرو رفت و فریادش را به آسمان برد . از صدای فریاد ایواشکا ،پیرمرد نگهبان فهمید که دزدی وارد باغ شده است . برای همین ،دوان دوان خودش را به پرچین رساند . در این وقت ، اشک های ایواشکا مثل باران از چشم هایش سرازیر شده بود و روی گونه هایش می ریخت . دنباله ی شلوارش مثل یک دُم ،پشت سرش آویزان شده بود و ترس از نگاهش می بارید . پیرمرد می توانست همان جا این دزد کوچک را گوشمالی بدهد . یا اینکه او را دستگیر کند و به مدیر مدرسه اش بسپارد . ولی با دیدن لباس های کهنه و پاره ی ایواشکا ، دست های خونی و خراشیده اش ،و اشک هایی که می ریخت ،دلش به حال او سوخت . پیرمرد به آرامی جلو رفت . دست پسرک را گرفت و او را با خود به سمت در باغ برد . بعد بدون اینکه ذرّع ای اخم کند ،اجازه داد تا به خانه ی خودش برود . پسرک از درِ باغ بیرون رفت و به سرعت از آن جا دور شد . ادامه دارد . موضوع تمبر : خانه روستایی جزایر فاکلند قیمت : 45 پزو سال انتشار : 1992

مجلات دوست کودکانمجله کودک 383صفحه 15