مجله کودک 383 صفحه 37
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 383 صفحه 37

چه آمپولی! چقدر بزرگه ، نه ، خدایا به فریادم برس . . . می خواستی به من آمپول بزنی؟! - : «آخ خ . . . چیکار می کنی؟ اصلا بلند شو ببینم! . . . اِ ، بازم این دختره ، خودمانیم ها ، خیلی شجاعه! اصلاً به این چه که این جوری به من می خندد! خانم ماشالله پسرتان خیلی شجاع است .» - : « تو که می گفتی پسرها شیرند ، مثل شمشیرند ، دخترها موشند ، مثل خرگوشند ، پس چی شد؟» آبرویمان پاک پیش این دختر کوچولو رفت . نوبت من است . به او بگویید از جای من بلند شود .» - : « خانم ، می دان کار بدی کردم ، لطفاً . . . » - : «دیگر نوبت شیدااست . . . » - : «مگر نوبت من نبود . شما به چه حقی . . . » - : «چرا شلوغش می کنی . ببیت دکتر اجازه می دهد؟» - : «آقای دکتر . . . - : «دیدی مامان ، پسرها شیرند ، مثل شمشیرند ، دخترها موشند ، مثل خرگوشند ، اما مامان ، چرا به حرف من می خندی؟!» بروی آمپول را ببینی خندیدن از یادت می رود . خدایا کاری کن زود تمام شود . موضوع تمبر : هره شخصیت (نروژ) قیمت : 20 پنی سال انتشار : ندارد

مجلات دوست کودکانمجله کودک 383صفحه 37