مجله کودک 409 صفحه 13
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 409 صفحه 13

می کوبیدیم آنقدر که تبدیل به پودر شود. بعد باید آنرا در الکل حل می کردیم. بعد از ته نشین شدن ماده ای چسبنده به دست می آمد که از آن برای رنگ آمیزی قاب ها استفاده می کردیم. این قدر چسبنده بود که برای اینکه به دستانمان نچسبند باید به دستانمان پارافین می مالیدیم . یک خاطره هم بگویم. البته خاطرات تلخ و شیرین که زیاد داریم . یادم می آید یک روز در حال ترکیب کردن سندلوس با الکل بودم . باید آن را مدام تکان می دادیم .یادم می آید یک روز در حال ترکیب کردن سندلوس با الکل بودم . باید آن را مدام تکان می دادیم تا خوب حل شود و گرنه سندلوس گلو له گلوله میشدو دیگر به درد نمی خورد و باید آن را دور می ریختیم. در حین تکان دادن شیشه، نمیدانم چطور شد که ته شیشه جدا شد وتمامی مواد داخلش روی چرا غ ریخت . به یک آن شعله ای به اندازه یک مغازه به هوا رفت. شانسی که اوردم این بود که درآن لحظه استادکارم در کارگاه حضور داشت و سریعاً آتش را به هر زحمتی که بود خاموش کرد. · قبلاً از کشیده ایکه به هنگام ساخت بدون اجازه یک قاب از دستان استاد کارتان خورده بودید گفتید . بعد از این حادثه چند تا سیلی از او دریافت کردید؟ هیچی ، خودش میدانست که دراین حادثه ای که اتفاق افتاد من بی تقصیر بودم. · در آمدتان خوب است؟ شکر خدا ،ة از روزی که یک قاب چوبی می ساختیم وآن را به قیمت یک تومان می فروختیم تا به امروز اصلاً کم و یا زیاد بودن در آمد برایم مهم نبوده است. مهم برکت آن است. · تا به حال چند عکس از چهره خودتان قاب کرده اید؟ هیچی . اما چند وقت پیش یکی از عکس های پدرمرا بزرگ کردم و قابش کردم. سیاره کوچک خبر داشت تا اینکه ستاره شناسی آن را پیدا کرد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 409صفحه 13