مجله کودک 479 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 479 صفحه 8

قصّههای زندگی امام خمینی مهمانِ خجالتی این قصه را یکی از روحانیون تعریف میکند: کمی بعد از رحلت آقای «بروجردی»*، همراه با امام به تهران رفتیم. حدود یک ساعت به ظهر مانده بود که به خانهی آقای لواسانی، که در امامزاده یحیی(س) بود، رسیدیم. خود آقای لواسانی به مسجد رفته بود و خانوادهاش از ما استقبال کردند. ما در حیاط بیرونی منتظر ایشان نشستیم. برای ما از داخل خانه دو تا لیوان فالودهی طالبی آوردند. من در مقابل بزرگی و عظمت مقام امام، خیلی مرتب و منظم نشسته بودم، که ایشان متوجهی حالت من شد و فرمود: «اگر ناراحت هستید، بلند شوید بروید استراحت کنید!» یک اتاق خالی در آن جا بود. من از امام اجازه گرفتم و به آن جا رفتم و خوابیدم. اول ظهر، صدای اذانِ مؤذن که بلند شد، امام، تقهای به در زد و فرمود: «اول ظهر است، اگر میخواهید نماز بخوانید!» زود از جا برخاستم و از اتاق بیرون آمدم. وضو گرفتم و پشت سر امام به نماز ایستادم. قایقهای نجات به صورتی ساخته میشوند که امکان غرق شدن نداشته باشند. کابین بالای قایق از هوا پر میشود تا در آب فرو نرود. اگر هم قایق به پهلو قرار گرفت، تعادل وزن به هم خورده باعث میشود تا موتور، قایق را به حالت اول برگرداند. قسمتهای یک قایق نجات مانند شکل است:

مجلات دوست کودکانمجله کودک 479صفحه 8