مجله کودک 479 صفحه 19
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 479 صفحه 19

حرفهایی را میگویند که دیشب من گفتم. پس باید نسبت به همهی آنها خشمگین و عصبانی باشید و همه را کیفر بدهید! حرفهایی را که من دیشب با صدای بلند گفتم و از قضا شما شنیدید، خیلی از مردم این کشور بارها و بارها با صدای آرامتر یا توی دلشان گفتهاند و شما نشنیدهاید! اما همهی آنها از شما ناراضی هستند و حکومت شما را دوست ندارند. چون ظلم و ستم شما از حد و اندازه گذشته و راحتی و آسایش را از مردم گرفته است. حالا اگر میخواهید، مرا بکُشید! اما با کشتن من نمیتوانید دلِ مردم بدبخت را به دست بیاورید و آنها را راضی کنید. اگر میخواهید مردم شما را دوست داشته باشند و حکومت شما توی دل مردم جا داشته باشد، ظلم و ستم را از روی سر مردم بردارید و با آنها مهربان باشید!» حرفهای مرد روستایی، پادشاه را به فکر فرو برد و روی دل او اثر گذاشت. به نظرش رسید که تمام حرفهای آن مرد راست و حق است. پس از گناه او گذشت و او را آزاد کرد. همان وقت دستور داد که تمام اسبها و چیزهای باارزش و قیمتی دیگر را که به زور از مردم گرفته شده بود، به آنها برگردانند و همه را راضی کنند. یکی دیگر از قایقهای جالب مربوط است به قرن 18 میلادی که در کشور تایلند استفاده میشد. قایق مخصوص امپراتور تایلند، دارای 50 خدمه بود که یکی از آنها وظیفه داشت هنگام سفر با صدای خوش برای پادشاه آواز بخواند تا حوصله او سر نرود!

مجلات دوست کودکانمجله کودک 479صفحه 19