موضوع فوق امری اجتهادی است. البته منظور از اجتهاد در این زمینه فقط جنبه فقهی موضوع نیست. بلکه از آن دسته از موضوعاتی می باشد که ارتباط با جهانبینی، فلسفه، روانشناسی فردی و اجتماعی، عرفان و حتی سیاست دارد. بنا براین ممکن است یک فرد آشنا با معارف اسلامی به این سئوال بگونه ای پاسخ دهد و فردی دیگر پاسخی متفاوت یا حتی مخالف. با این وصف در اینجا اگر پاسخ دهنده به سئوال فوق، نظرات خود را بیان دارد به معنای آن نیست که نظر قطعی اسلام را بیان داشته بلکه نظر خود را در منظومه فکری خود که تصور می کند که در فضای تعالیم اسلامی میاندیشد، بیان خواهد داشت. با عنایت به مقدمه فوق موارد زیر باید مورد توجه قرار گیرد:

1- در سوره زمر دو آیه پی در پی کاملاً مرتبط به هم یک تابلوی روشن و البته هیجان انگیز و بسیار راهشگا پیش روی هر کس که بخواهد بنده خداوند باشد، قرار می دهد و آن اینکه خداوند به بندگان خود بشارت داده که اقوال را می شنوند و بهترین آنها را متابعت می کنند و خداوند این نوع بندگان را هدایت یافته و صاحب خرد و لب میداند. وَ الَّذینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَی اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْری فَبَشِّرْ عِبادِ (زمر 17) الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ (زمر 18) بر این اساس باید سخن کسانی را که در هر زمینه ای حرفی برای گفتن دارند از جمله در زمینه یوگا و مدیتیشن و وجود چاکراها خوب شنید و اگر حقیقتی در آنها یافت، از آن متابعت کرد. چنانکه مسلمین در قرون اولیه با ترجمه کتاب ارسطو منطق را از یونان باستان گرفتند و البته آن را تنقیح هم کردند و هم اکنون منطق ارسطویی به عنوان درسهای طلبگی یکی از درسهای جدی حوزه های علمیه می باشد. فلسفه نیز چنین سرنوشتی داشته است. در برخی نحله های عرفانی نیز بسیاری از مفاهیم عرفان هندی وارد جهان اسلام شده است. در زمینه های علوم دقیقه و تجربی نیز چنین بوده است. چنانکه امروزه بسیاری از دانشهایی که در غرب نطفه بسته و باور شده، وارد دروس دانشگاهی در کشورهای اسلامی شده و حتی برخی دانشمندان اسلامی احساس می کنند که لازم است دانشهایی مانند فلسفه، منطق ریاضی، علوم رایانه ای، جامعه شناسی، اقتصاد و سیاست را در دانشگاههای غربی بیاموزند و گاه بر اساس یافته های علمی جدید، درک وسیعتر و عمیقتری از آیات وحی و روایات ماثور از ائمه هدی یافته اند.

2- موضوع ترجمه و بهره بردن از دستاوردهای ملل غیر مسلمان مورد منازعه عده ای از اخباریون قرار گرفته است. چنانکه کم نبودند کسانی که با اصل فلسفه مشکل داشتند، با عرفان سر ستیز و حتی در مقابل برخی دستاوردهای تکنولوژیکی مانند بلندگو، رادیو، تلویزیون، سینما و دوش حمام به دلیل آنکه در عالم کفر شکل گرفته، مخالف بوده اند. البته برخی مجتهدین نه با اصل نمونه های فوق که با توجه به ظرف زمانی و مکانی آن و توجه به برنامه های استعماری در مقابل برخی تکنولوژیها مقاومت کرده اند که ممکن است مقاومت آنها با توجه به ظرف زمانی مکانی آنها امری ارزشی محسوب شود و با قاعدهای فقهی بنام نفی سبیل توجیه داشته باشد. با این حال کسانی هستند که ادعا می کنند نهضت ترجمه در جهان اسلام برای به حاشیه راندن آموزه های خاندان وحی بوده است و عده ای نیز مکتب تفکیک را بینان گذارده اند که بحثی پردامنه است و به رغم آنکه ممکن است اصل موضوع آنها در خور تامل باشد با این حال اکثریت علمای اسلامی تاثیرگذار در توسعه دانش بالاخص علمای چندساحتی مانند ابوعلی سینا، خواجه و ملاصدرا... روش های اخباری را رها و شنیدن و متابعت احسن را انتخاب کرده اند.

3- جمله مشهور پیامبر اکرم(ص) که فرمود: علم را بیاموزد حتی اگر در چین باشد باید تابلوی رفتار مسلمین قرار گیرد و در امور اجتهادی در مواجه با پدیده هایی که مربوط به ملل دیگر است، دائما مورد ملاحظه باشد. ضمن آنکه برخی لطایف هم از ائمه هدی مشاهده شده که گویی عامداً این رفتارها را بروز داده اند تا پیروان آنها بدانند که در مواجهه با دانشهایی که در میان پیروان مذاهب دیگر وجود دارد، چگونه رفتار کنند. به عنوان مثال بسیار شنیده ایم که وقتی امیر مومنان علی(ع) ضربت خوردند، در آن شرایط حساس یک طبیب مسیحی برای ایشان آوردند. حال آنکه هم امیر مومنان(ع) باب شهر علم بوده و هم دو فرزند معصوم ایشان امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) که آورنده آن طبیب بوده اند، خود اهل دانش بوده اند. گویی آوردن یک طبیب مسیحی بر بالین امام شیعیان و خلیفه مسلمین چندین پیام داشته که یکی از آن پیامها اینکه مسلمانان بدانند که دانش، تجربه و تخصص فقط نزد مسلمین نیست و اگر دانشی نزد غیر همدین هم باشد، باید از آن بهرهمند شد.

4- برخی معارف داتاً معرفت عام هستند مانند منطق و ریاضی اما برخی دانشها زیربنای فلسفی و مکتبی نیز دارند. مثلاً بخشی از دانش اقتصاد که با زبان ریاضی و آمار قابل بیان می باشد، علم عام محسوب می شود اما کاپیتالیسم، کمونیسم، نئوکلاسیسم... هر کدام مکتب اقتصادی خاص خود هستند که زیربناهای آنها علمی نیست بلکه فلسفی و مرتبط با جهان بینی است. آنچه بداهت دارد که اینکه اسلام هم مشوق مسلمین به علم آموزی است حتی اگر در چین باشد و هم بشدت مسلمین را انذار میدهد که گرفتار جهان بینیهای غیر الهی و غیر توحیدی نشوند. چنانکه همان دو آیه ای که در بند اول مورد استناد قرار گرفت و (بشارت بر بندگان است که قول را می شنوند و از بهترین آنها مطابعت می کنند)، مقدمهای با این عبارت دارد: وَ الَّذینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَی اللَّهِ یعنی باید ابتدا از طاغوت و عبادت آن اجتناب کرد و بسوی خداوند انابه نمود، آنگاه بشارت بر بندگان باد که اقوال را می شنوند و بهترین را متابعت می کنند. بر این اساس آن بخشهایی از یوگا و مدیشن که روشهای علمی برای تسلط بر نفس می باشد، اولا و بالذات نمی تواند مورد مخالفت اسلام محسوب شود اما بخشهایی از آن که عنایت به یک جهان بینی دارد، باید مورد مداقه قرار گیرد که آیا با جهانبینی اسلامی سازگار است یا نه.

5- سیاست از جمله اموری است که دامنه گسترده ای دارد و هر روزه حیطه های جدیدی بر آن افزوده می شود و امروزه کمتر موضوعی در جهان، جاری است که به نحوی به سیاست ارتباط نداشته باشد. ضمن آنکه سیاست می تواند هم رحمانی باشد و هم شیطانی. در بررسی سیاستهای شیطانی نمی توان ئتوری توطئه را به طور کل نادیده گرفت. چنانکه اسنادی دلالت می دهد در پشت تولید و توزیع مصرف مواد مخدر در میان برخی ملل، تشکیلات سیاسی و حتی اهل سیاست هم سنگر دارند. همچنانکه در شکلگیری گروههای تندروی مذهبی که به تروریسم رو میآورند مانند القاعده و طالبان به راحتی میتوان دست قدرتها را دید. در جمعآوری اطلاعات بوسیله اینترنت و امور ورزشی هم سازمانهای جاسوسی و مافیایی دیده می شود. لذا از وجه سیاسی نیز باید موضوعات لطیفی مانند یوگا و ترویج آن را بررسی نمود و البته مراقب بود که در این بررسی جانب اعتدال را فراموش نکرد و با یافتن چند نمونه حکم کلی صادر ننمود. با این وصف به نظر می رسد که هم اکنون ترویج یوگا و مدیتیشن حتی در کشورهایی مانند آمریکا نیز بی ارتباط با سیاست نیست. منتها در کشورهایی که توسعة تکنیک مردم آنها را با جهان درون بیگانه کرده به منظوری و در کشورهایی که هنوز با تکنولوژی جدید فاصله زیادی دارند به منظوری دیگر چنین موضوعاتی ترویج می شود. ضمن آنکه قابلیتهایی که در این فنون نهفته است، برای عده ای چنان جاذبه دارد که ترویج آنها را نسبتاً آسان می کند و جاذبه های آنها برای افراد کم اطلاع از موضوعات عرفانی موجبی است که می تواند مبانی مکتبی آنها را نیز به همراه داشته باشد و اگر به بهانه یوگا و مدیتیشن، بتوان نسلی را با نوعی از ریاضیتهای صوفیافه ارضاءکننده از مبانی عرفان نظری دینی دور داشت، آنگاه آن دسته از اهل سیاست که با سیاست رحمانی فاصله دارند، به مقصود خود خواهند رسید.

6- دانش امروزی در باب شناخت بدن و عملکرد آن از وجهی بسیار رشد داشته است. اما نباید این شناخت موجب شود که تمام دستاورهای قبلی بشر را در زمینه شناخت رمز و رموز بدن نادیده گرفت. خوشبختانه پژوهشگران در قرن اخیر با تواضع بیشتر به دستاوردهای گذشتگان می نگرند و تلاش دارند بخشهای علمی را از بخشهای خرافی آن تفکیک کنند. چنانکه طب سوزنی چینی که مبتنی بر نوع دیگری از شناخت بدن توسط حکیمان چینی بوده، هم اکنون تبدیل به رشته دانشگاهی شده است.

7- چاکرای اصلی که در میان هندیان و کشورهای شرق دور مورد توجه حکیمان آن سرزمین ها بوده و مکتب پزشکی و روانپرشکی خاصی را شکل می داده هم اکنون مراحل تنقیح شدن را طی می کند تا به صورت معرفت عام قابل آموزش شود. در آن صورت باید به عنوان یک تخصص به آن نگریست و همانگونه که جامعه مسلمانان با تخصص های دیگر مواجه می شود با آن مواجه گردد و البته باید مراقب بود که به عوام زدگی دچار نشود که متاسفانه در برخی کشورها از جمله در ایران تا حدودی گرفتار عوام زدگی شده است.

. انتهای پیام /*