فصل اوّل: عدل در ادیان الهی
ماهیت و حقیقت عدالت
عدالت در مظهریت اسما و صفات
عدالت در تجلی معارف الهیه
عدالت در عقاید
عدالت در اخلاق
عدالت، طریق سیر انسان کامل
بدان که عدالت عبارت است از: حد وسط بین افراط و تفریط. و آن از امّهات فضایل اخلاقیه است؛ بلکه عدالت مطلقه، تمام فضایل باطنیه و ظاهریه و روحیه و قلبیه و نَفْسیه و جسمیه است؛ زیرا که عدل مطلق، مستقیم به همه معنی است:
چه در مظهریت اسماء و صفات و تحققِ به آن، که استقامت مطلقه است، و مختص به انسان کامل است، و رَبِّ آن حضرت اسم الله الأعظم است که بر صراط مستقیم حضرات أسمائی است؛ چنانچه فرماید: ما مِنْ دابَّةٍ إلاَّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا إنَّ رَبِّی عَلی صِرَاطٍ مُسْتَقِیْمٍ. ربِّ انسان کامل، که حضرت خاتم رسل ـ صلَّی الله علیه و آله و سلم ـ است، بر صراط مستقیم و حدّ اعتدال تام است. و مربوب او نیز بر صراط مستقیم و اعتدال تمام است؛ منتهی ربّ ـ تعالی شأنه ـ بر سبیل استقلال، و مربوب ـ صلَّی الله علیه و آله ـ بر سبیل استظلال...
و چه در جلوه معارف الهیّه و جَلَوات توحید در قلب اهل
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 3
معرفت، که عدالت در آن عبارت است از: عدم احتجاب از حق به خلق، و از خلق به حق. و به عبارت اُخری، رؤیت وحدت در کثرت، و کثرت در وحدت. و این مختص به کُمَّل اهل الله است، و تفریط و افراط در این مقام، احتجاب از هر یک از حق و خلق است
به دیگری. و محتمل است منظور اهل الله از آیه شریفه، حصول این مقام باشد. و چه در عقاید و حقایق ایمانیّه باشد، که عدالت در آن عبارت است از: ادراک حقایق وجودیّه علی ما هی علیه از غایة القصوای کمال أسمائی تا منتهی النهایه رجوع مَظاهر به ظواهر، که حقیقت معاد است.
و چه در اخلاق نفسانیّه، که اعتدال قوای ثلاثه است؛ یعنی، قوۀ شهویّه و غضبیّه و شیطانیّه... پس عدالت، که عبارت ازحدّ وسط بین افراط و تفریط وغُلّو وتقصیر است، ازفضایل بزرگ انسانیّت است؛ بلکه ازفیلسوف عظیم الشأن «ارسطاطالیس» منقول است که: «عدالت جزوی نَبُوَد از فضیلت؛ بلکه همۀ فضیلتها بُوَد، و جور ـ که ضد آن است ـ جزوی نَبُوَد از رذیلت؛ بلکه همۀ رذیلتها بُوَد».
حکما جمیع اجناس فضایل را چهار فضیلت دانند: حکمت، شجاعت، عفت، عدالت. زیرا که نفس را دو قوّه است: قوّۀ ادراک و قوّۀ تحریک. و هر یک از این دو را به دو شعبه منقسم فرمودند. اما قوّت ادراک منقسم شود به عقل نظری و عقل عملی؛ و اما قوّت تحریک نیز منقسم شود به قوّه دفع ـ که آن شعبه غضب است ـ ، و قوّۀ جذب ـ که آن شهوت است ـ. و تعدیل هر یک از این قوای
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 4
چهارگانه و خارج نمودن آنها را از حد افراط و تفریط، فضیلتی است. پس حکمت عبارت است از: تعدیل قوّۀ نظریّه و تهذیب آن. و عدالت عبارت است از: تعدیل قوّۀ عملیه وتهذیب آن. و شجاعت عبارت است از: تعدیل قوّۀ غضبیّه و تهذیب آن. و عفت عبارت است از: تعدیل و تهذیب قوّۀ شهویّه.
و عدالت را اطلاق دیگری است و آن عبارت است از: تعدیل جمیع قوای باطنیّه و ظاهریّه و روحیّه و نفسیّه. و به این اطلاق، فیلسوف متقدّم گفته: عدالت، همه فضیلت است نه جزوی از آن.
و به این مقیاس، جور را نیز دو اطلاق باشد: یکی مقابل عدالت به معنی اخص؛ و یکی مقابل عدالت به معنی اعم و آن همان است که در فرموده فیلسوف مذکور، تمام رذیلت است.
و باید دانست که چون عدالت، حدّ وسط بین افراط و تفریط است، اگر از نقطۀ عبودیّت تا مقام قرب ربوبیت تمثیل حسی کنیم، بر خط مستقیم وصل شود. پس طریق سیر انسان کامل از نقطه نقص عبودیّت تا کمال عزِّ ربوبیّت، عدالت است که خط مستقیم و سیر معتدل است. و اشارات بسیاری در کتاب و سنت بدین معنی است چنانچه صراط مستقیم، که انسان در نماز طالب آن است، همین سیر اعتدالی است.
و [ این که] در احادیث شریفه است که، صراط از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است برای همان است که حد اعتدال وسطیّت حقیقیّه را دارد، از این جهت، در تمثّل در عالم ظهور حقایق، باید بدین نحو متمثّل شود.
و از رسول خدا منقول است که، خط مستقیمی در وسط
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 5
کشیدند و خطهای دیگری در اطراف آن، و فرمودند: این خط وسط، خط من است.
و اعتدال حقیقی، جز برای انسان کامل که از اول سیر تا منتهی النهایۀ وصول هیچ منحرف و معوج نشده است، برای کسی دیگر مقدّر و میسور نیست، و آن به تمام معنی خط احمدی و خط محمدی است و دیگران از سایرین، سیر به تبع کنند، نه به اصالت. و چون خط مستقیمِ واصل بین دو نقطه، بیش از یکی نیست، از این جهت، فضیلت به قول مطلق و سیر بر طریق عدالت و بر سبیل اعتدال، بیش از یکی نیست؛ ولی رذایل را انواع بسیار بلکه غیر متناهی است. (1)
* * *
فطری بودن حبّ عدل
از فطرتهای الهیه، که در کمون ذات بشر مخمر است، حب عدل و خضوع در مقابل آن است، و بغض ظلم و عدم انقیاد در پیش آن است؛ اگر خلاف آن را دید، بداند در مقدمات نقصانی است.(2)
* * *
برقراری عدالت سنّت الهی
حکمت آفریدگار بر این تعلق گرفته که مردم به طریقۀ عادلانه زندگی کنند و در حدود احکام الهی قدم بردارند. این حکمتْ همیشگی و از سنتهای خداوند متعال، و تغییرناپذیر است.(3)
* * *
عدالت اجتماعی از مهمترین وظایف انبیا(ع)
در حقیقت، مهمترین وظیفۀ انبیا(ع) برقرار کردن یک نظام عادلانۀ
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 6
اجتماعی از طریق اجرای قوانین و احکام است، که البته با بیان احکام و نشر تعالیم و عقاید الهی ملازمه دارد. چنانکه این معنی از آیۀ شریفه به وضوح پیدا است: لَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسطِ. هدف بعثتها، به طور کلی، این است که مردمان بر اساس روابط اجتماعی عادلانه نظم و ترتیب پیدا کرده، قد آدمیت راست گردانند. و این با تشکیل حکومت و اجرای احکام امکانپذیر است. خواه نبی خود موفق به تشکیل حکومت شود، مانند رسول اکرم(ص)، و خواه پیروانش پس از وی توفیق تشکیل حکومت و برقراری نظام عادلانۀ اجتماعی را پیدا کنند.(4)
* * *
برپایی عدل و تقویت معنویت دو شأن انبیا(ع)
از اول انبیا این دو شغل را داشته اند، شغل معنوی که مردم را از اسارت نفس خارج کنند، از اسارت خودش خارج کنند ـ که شیطان بزرگ است ـ و مردم و ضعفا را از گیر ستمگران نجات بدهند؛ این دو شغل، شغل انبیاست. وقتی انسان حضرت موسی را، حضرت ابراهیم را ملاحظه می کند، و چیزهایی که از اینها در قرآن نقل شده است، می بیند که اینها همین دو سمت را داشتند، یکی دعوت مردم به توحید و یکی نجات بیچاره ها از تحت ستم. اگر در تعلیمات حضرت عیسی ـ سلام الله علیه ـ در این امر کم است حضرت عیسی کم عمر کرد و کم تماس پیدا کرد با مردم، والاّ شیوۀ او هم همان شیوۀ حضرت موسی است و همۀ انبیا. و بالاترین آنها که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ است این دو شیوه را
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 7
به عیان در قرآن و سنت در عمل خود رسول الله می بینیم. قرآن دعوت به معنویات تا حدی که بشر می تواند به او برسد و فوق او [کرده] و بعد هم اقامۀ عدل. پیغمبر هم و سایر کسانی که لسان وحی بودند، آنها هم این دو رویه را داشتند. خود پیغمبر هم عملش اینطور بود، تا آن روزی که حکومت تشکیل نداده بود، معنویات را تقویت می کرد. به مجرد اینکه توانست حکومت تشکیل بدهد علاوه بر معنویات اقامۀ عدل کرد، حکومت تشکیل داد و این مستمندان را از زیر بار ستمگران تا آن قدر که اقتضا داشت وقت، نجات داد. و این سیرۀ مستمرۀ انبیا، باید کسانی که خودشان را تابع انبیا می دانند این سیرۀ مستمره باقی باشد. هم جهات معنوی که اشخاصی که با معنویات آشنا هستند، آنها باید تقویت بکنند و همۀ مردم را، خود مردم هم همین طور، جهات معنویات را تقویت بکنند و هم آن مسئلۀ دوم که اقامۀ عدل است. حکومت اسلام باید اقامۀ عدل بکند، در عین حالی که معنویات را تصحیح می کند و ترویج می کند. و ما اگر تابع اسلام هستیم و تابع انبیا هستیم این سیرۀ مستمرۀ انبیا بوده است، و اگر تا ابد هم فرض کنید انبیا بیایند باز همین است، باز جهات معنوی بشر تا آن اندازه ای که بشر لایق است، و ادامۀ اقامه عدل در بین بشر و کوتاه کردن دست ستمکاران.(5)
21 / 4 / 62
* * *
عدالت اجتماعی از مقاصد قرآن
قرآن برای ادارۀ امور بشر آمده است، برای رفع ظلم از بین بشر آمده است، یعنی یک بُعدش این است که ظلم را از بین بشر بردارد و عدالت اجتماعی را در بشر ایجاد کند، ما اگر کوشش کنیم و
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 8
آنهایی که تابع قرآن خودشان را می دانند، مسلمین جهان اگر کوشش کنند تا اینکه این بُعد از قرآن را که بُعد اجرای عدالت اسلامی است، در جهان پخش کنند، آن وقت یک دنیایی می شود که صورت ظاهر قرآن می شود.(6)
21 / 2 / 62
* * *
اقامۀ عدل و اصلاح انسان
انبیا همه آمدند آدم را درست کنند. یک نبی ای نیامده است که مقصدش این معنا نباشد که انسان را اصلاح کند. اقامۀ عدل، همین درست کردن انسانهاست. عدل یک چیزی نیست الاّ آن که از انسان صادر می شود؛ ظلم هم آن است که از انسان صادر می شود. اقامۀ عدل متحول کردن ظالم به عادل است، متحول کردن مشرک به مؤمن است.(7)
* * *
عدالت همه جانبه هدف اسلام
اسلام هم یک دینی است مال همه. یعنی آمده است که همۀ بشر را به این صورتی که می خواهد درآورد، به یک صورت عادلانه درآورد... می خواهد یک انسان عادل به تمام معنا که انسان باشد، هم عقلیتش عقلیتِ انسان باشد، هم نفسیتش نفسیتِ انسان باشد، هم ظاهرش ظاهرِ انسان و مؤدَّب به آداب انسانی باشد.(8)
20 / 8 / 57
* * *
لزوم عدالت در تمام مناصب
اسلام خدایش عادل است، پیغمبرش هم عادل است و معصوم، امامش هم عادل و معصوم است، قاضی اش هم معتبر است که
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 9
عادل باشد، فقیهش هم معتبر است که عادل باشد، شاهد طلاقش هم معتبر است که عادل باشد، امام جماعتش هم معتبر است که عادل باشد، امام جمعه اش هم باید عادل باشد ـ از ذات مقدس کبریا گرفته تا آن آخر. زمامدار باید عادل باشد؛ وُلاتشان هم باید عادل باشند. این وُلاتی که در اسلام می فرستادند، والیهایی که می فرستادند به این طرف و آن طرف، امام جماعتشان هم بود، باید عادل باشد.(9)
دی 1356
* * *
امام عصر(عج) برپاکنندۀ نهایی عدالت
برای یک همچو کار بزرگی که در تمام دنیا عدالت به معنای واقعی اجرا بشود در تمام بشر نبوده کسی الاّ مهدی موعود ـ سلام الله علیه ـ که خدای تبارک و تعالی او را ذخیره کرده است برای بشر. هر یک از انبیا که آمدند، برای اجرای عدالت آمدند و مقصدشان هم این بود که اجرای عدالت را در همۀ عالم بکنند لکن موفق نشدند. حتی رسول ختمی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ که برای اصلاح بشر آمده بود و برای اجرای عدالت آمده بود و برای تربیت بشر آمده بود، باز در زمان خودشان موفق نشدند به این معنا، و آن کسی که به این معنا موفق خواهد شد و عدالت را در تمام دنیا اجرا خواهد کرد، نه آن هم این عدالتی که مردم عادی می فهمند که فقط قضیۀ عدالت در زمین برای رفاه مردم باشد بلکه عدالت در تمام مراتب انسانیت. انسان اگر هر انحرافی پیدا کند، انحراف عملی، انحراف روحی، انحراف عقلی، برگرداندن این انحرافات را به معنای خودش این ایجاد عدالت است در انسان. اگر اخلاقش اخلاق منحرفی باشد، از این انحراف وقتی به اعتدال برگردد، این
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 10
عدالت در او تحقق پیدا کرده است. اگر در عقاید یک انحرافاتی و کجیهایی باشد، برگرداندن آن عقاید کج به یک عقیدۀ صحیح و صراط مستقیم، این ایجاد عدالت است در عقل انسان. در زمان ظهور مهدی موعود ـ سلام الله علیه ـ که خداوند ذخیره کرده است او را از باب اینکه هیچ کس در اولین و آخرین، این قدرت برایش نبوده است و فقط برای حضرت مهدی موعود بوده است که تمام عالم را، عدالت را در تمام عالم گسترش بدهد، و آن چیزی که انبیا موفق نشدند به آن با اینکه برای آن خدمت آمده بودند، خدای تبارک و تعالی ایشان را ذخیره کرده است که همان معنایی که همۀ انبیا آرزو داشتند، لکن موانع، اسباب این شد که نتوانستند اجرا بکنند، و همۀ اولیا آرزو داشتند و موفق نشدند که اجرا بکنند، به دست این بزرگوار اجرا بشود.(10)
7 / 4 / 59
* * *
حاکمیت عدل موعود نهایی بشریت
حضرت صاحب ـ سلام الله علیه ـ این معنا را اجرا خواهد کرد و در تمام عالم زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد به همۀ مراتب عدالت، به همۀ مراتب دادخواهی... وقتی که ایشان ظهور کنند ـ ان شاءالله خداوند تعجیل کند در ظهور او ـ تمام بشر را از انحطاط بیرون می آورد، تمام کجیها را راست می کند: یَمْلأُ الأَرْضَ عَدْلاً بَعْدَ ما مُلِئَتْ جَوْراً. همچو نیست که این عدالت همان که ماها از آن می فهمیم که نه یک حکومت عادلی باشد که دیگر جور نکند آن، این هست اما خیر، بالاتر از این معناست. معنی یَمْلَأُ الأَرْضَ عَدْلاً بَعْدَ ما
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 11 مُلِئَتْ جَوْراً. الآن زمین و بعد از این، از این هم بدتر شاید بشود، پر از جور است، تمام نفوسی که هستند انحرافات در آنها هست. حتی نفوس اشخاص کامل هم در آن انحرافاتی هست ولو خودش نداند. در اخلاقها انحراف هست، در عقاید انحراف هست، در اعمال انحراف هست و در کارهایی هم که بشر می کند انحرافش معلوم است. و ایشان مأمورند برای اینکه تمام این کجیها را مستقیم کنند و تمام این انحرافات را برگردانند به اعتدال که واقعاً صدق بکند یَمْلَأُ الأَرْضَ عَدْلاً بَعْدَ ما مُلِئَتْ جَوْراً.(11)
7 / 4 / 59
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 12