شفاعت در آخرت
شفاعت آخرت، بر اثر قابلیّت ازدواج نور عبد با نور ولیّ
جمع رحمت و غفران حق با عقوبت و تعذیب
دعای نافع در جلب مغفرت و شفاعت
ما گمان می کنیم که قضیۀ آخرت و مسئولیّت آنجا یک امر اعتباری، و «استحقاق العبد للعقوبة او للمثوبة»، استحقاقی اعتباری است. و مولی هم طبق این اعتبار یا عقوبت می کند، و یا اصلاً می گذرد و می گوید برو پی کارت که من گذشتم ؛ یا یک نفر می گوید: آقا از این بگذر چون من خواهش می کنم. تصوّر ما از قضیۀ شفاعت این گونه است، ولی این تصوّری باطل است. باید بدانیم که عقاب آنجا عقابی است که از لوازم ذات عبد است، و هویّت شخص در آنجا طبق بروز و ظهور باطن وی و از لوازم ملکات او می باشد. مگر می شود خواهِش گذشت از این گونه لوازم را کرد؟ آن شفاعتی که کتاب و سنّت به آن ناطق، و بلکه بین جمعیّت مسلمین مسلم است شامل یک عدۀ قلیل و معدودی می شود که می توان در عداد عدم شمرد؛ نه به آن شمول و وسعتی که ما خیال کردیم که انسان هر چه ظلم و معصیت کرده باشد، باز ممکن است شفاعت نصیبش گردد. خیر، زیرا شفاعت از شفع است، و شفع به معنی جفت و دوتا شدن است. نور ولایت عظمای ولی اللهی با نور عبد مؤمن جفت و مزدوج می شود و او را به طرف خود می برد. خوب، مادامی که این عبد از خود نوری نداشته باشد، چطور شفع و ازدواج النورین بعمل می آید؟ آیا به این نحوی که ما مغرور شفاعت هستیم،
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 194 شفاعت می باشد؟ شفاعت اصلش مسلم است و شاید غیر قابل انکار باشد، ولی حرف در کیفیّت حصول شفاعت است. قرآن و اخبار با پیچیدگی کامل و در لفافه و به نحو اجمال فرموده اند: مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ اِلاّ بِاذْنِهِ کیست که شفاعت کند بدون اذن خدا؟ مگر می شود بدون اذن او شفاعت کرد؟ آیا معلوم است کی خدا اذن می دهد؟ شاید دو هزار میلیون سال دیگر اذن داد، و یا اصلاً اذن نداد. و البته وقتی اذن می دهد که نور عبد قابلیّت ازدواج با نور ولایت داشته باشد. ولی نور عبد اگر در زیر ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوقَ بَعْضٍ مانده باشد، و پرده های شرکهای خفیّه و ملکات مظلمه آن را در بر گرفته باشد، امکان ازدواج با نور ولی الله را دارد؟ اذن الهی مثل اذن من و تو نیست که اعتباری باشد، و بگوید: «اذن دادم، بفرما»، بلکه این اذن حقیقی است، چنانچه مغفرت او هم حقیقی است، و رحمت او هم حقیقی است، بلکه اصلاً حقیقت و خارجیّت دارد، چون آن جا جای اعتباریّات نیست. چنانچه گفتیم استحقاق عقوبت آن جا امری حقیقی است، و عقوبات که از لوازم هویّت و ملکات ذات است، و عقارب و نار و نیران که انشا شده توسّط نفس اند، غیر قابل غفران هستند؛ غفران برای ذاتی که هویّت و لازمه اش آتش و ایجاد آتش است یعنی چه؟ آیا غفران این ذات به شکلی غیر از این است که این ملکات طبق اقتضا و استعداد خودشان، آتش و نیران ایجاد کنند، تا وقتی که اقتضای ملکات برای ایجاد آتش به آخر رسد؟ مگر می شود آن ذاتی را که حقیقتش مظلم شده همین طور از آن ظلمت ذاتی بیرون آورد؟ غفران این ذات همانا تمام شدن استحقاق عقوبت اوست، و رحمت بر آن ذات همان است که
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 195
استحقاق عقوبتش تمام شود.
ان قلت: پس رحمت و غفاریّت حق که در قرآن فراوان ذکر شده است چیست؟ آیا رحمت و غفران حق غیر این است که از گناه بگذرد؟
قلت: ما گفتیم که غفران خدا چیست، غفران خدا خارجیّت دارد و رحمت او خارجیّت دارد. در این جهان رحمت او عین وجود موجودات است، و هر موجودی نسبت به حال خود غرق دریای رحمت است، و آن جا هم رحمت او عین بهشت، و مغفرت او عین به اتمام رسیدن ظلمات و پایان یافتن استحقاق حقیقی عقوبت است. انسان معذّب به مقتضای قهری ملکاتی که کسب نموده در طول حیات مسیری را طی کرده که این مسیر با سوختن و گرفتاری در عذاب تمام شود. این سکرات موت و برزخ مواقف و طول انتظار در مواقف و عالم برزخ و روز قیامت برای این است که انسان از وقتی سکرات موت برایش شروع شد، به تدریج استحقاق حقیقی عقوبات را از دست بدهد، همین طور تا این که به ترتیب از آن جا وارد عالم برزخ شود، و سپس گرفتار فشار قبر و عذابهای عالم برزخ شود، همۀ اینها برای این است که در بین راه جهنّم تصفیه شود و کار به جهنّم نرسد، و شفاعت در این بین و قبل از دخول به جهنّم حاصل آید.
ان قلت: پس اگر این طور است «ما معنی الدّعاء» و حال آن که اعتقاد به استجابت دعاگویی از حد ضرورت هم می خواهد بگذرد؟
قلت: از دعا چه اراده کرده ای؟ آیا مرادت چیزی نظیر همین خواهشهایی است که ما از یکدیگر می کنیم که از گناه اعتباری، عفو اعتباری کنند؟ ما گفتیم گناهان یوم القیامة اعتباری نیست، تا
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 196
عفو اعتباری باشد، بلکه حقیقت دارد. معنی دعا آن است که در اخبار تعیین کردند: «الدعاء هو العبادة» بلی دعایی عبادت است و از آتش و عذاب نجات می دهد که وقتی دعا می کنی دل را از همه جا ببری و به آستانۀ او بدوزی و حرف او را در قلب آوری، چنین دعایی تو را نورانیّت می دهد، و تو را به این نحو قابل شفاعت می کند.(128)
* * *
جزافی نبودن شفاعت در آخرت
شفاعت در آن عالم امری جزافی نیست، و از روی تناسب بین شافع و مشفوع له است. از این جهت، کسانی که از نور توحید و ولایت بی بهره اند، ممکن نیست به نور شفاعت نائل شوند. وا هل معاصی نیز اگر کدورت معاصی آنها را زیاد فرا گرفته باشد، ممکن است پس از مدّتهای مدیدی به شفاعت نایل شوند.(129)
* * *
امید شفاعت همراه سعی و کوشش
انسان اگر طمع شفاعت دارد، باید در این عالم با سعی و کوشش رابطۀ بین خود و شفعای خود را حفظ کند و قدری تفکّر در حال شافعان محشر نماید که حال آنها در عبادت و ریاضت به کجا رسیده بود.(130)
* * *
لزوم ارتباط اخلاقی با ائمه ـ علیهم السلام
برای این که شفاعت از شفع است، و مراد از شفع جفت شدن نورین است و لذا لازم است یک ارتباط اخلاقی و وصفی با یکی از ائمه ـ علیهم السلام ـ حاصل نمود تا نور ولایت آنها موجب شفاعت شود.(131)
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 197
شفاعت همراه تناسب و تجاذب باطنی
ذکر خیر اصحاب ولایت و معرفت موجب محبّت و تواصل و تناسب شود؛ و این تناسب باعث تجاذب شود؛ و این تجاذب باعث تشافع شود که ظاهرش اخراج از ظلمتهای جهل به انوار هدایت و علم است، و باطنش ظهور به شفاعت است در عالم آخرت؛ چه که شفاعت شفعاء بی تناسب و تجاذب باطنی صورت نگیرد و از روی جزاف و باطل نخواهد بود.(132)
* * *
امیدهای واهی در شفاعت
نیاز به استعداد برای نیل به شفاعت
فرصت را از دست مده و در جوانی خود را اصلاح کن. پیران نیز باید بدانند که تا در این عالم هستند، می توانند جبران تبهکاریها و معصیتها را بکنند و اگر از اینجا منتقل شدند کار از دست آنان خارج است. دل بستن به شفاعت اولیا ـ علیهم السلام - و تجرّی در معاصی از خدعه های بزرگ شیطانی است؛ شما به حالات آنان که دل به شفاعتشان بسته، و از خدا بیخبر شده، و به معاصی جرأت می کنید بنگرید، ناله ها و گریه ها و دعاها و سوز و گدازهای آنان را ببینید و عبرت بگیرید. در حدیث است که حضرت صادق علیه سلام الله در اواخر عمر، بستگان و فرزندان خود را احضار نمود و قریب به این مضمون به آنان فرمود که «فردا با عمل باید در محضر خداوند بروید و گمان نکنید بستگی شما به من فایده دارد». علاوه بر آن احتمال دارد که شفاعت نصیب آنان شود که با شفیع ارتباط معنوی شان حاصل باشد و رابطۀ الهی با آنان طوری باشد که استعداد برای نایل شدن به شفاعت داشته باشند و اگر این امر در این عالم حاصل نشود شاید بعد از تصفیه ها و تزکیه ها در عذابهای برزخ، بلکه جهنم، لایق شفاعت شوند و خدا دانا است که اَمَدِ آنان تا چه اندازه است. علاوه بر آن آیاتی در قرآن کریم دربارۀ شفاعت
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 198
وارد شده است که با توجه به آنها نمی توان برای انسان آرامش پیدا شود، خداوند می فرماید: مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ اِلاّ بِاِذْنِهِ و می فرماید: وَلا یَشْفَعُونَ اِلاّ لِمَنِ ارْتَضی و امثال آن، که در عین حال که شفاعت ثابت است، لکن نصیب چه اشخاصی و چه گروهی و با چه شرایطی و در چه وقت شامل حال می شود، امری است که نمی توان انسان را مغرور و جری کند. امید به شفاعت داریم لکن این امید باید ما را به سوی اطاعت حق تعالی کشاند، نه معصیت.(133)
* * *
وجود ایمان شرط قابلیّت برای شفاعت
شفاعت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ مثل رحمت حق مطلق است، محل قابل باید از او استفاده کند. اگر خدای نخواسته شیطان با این وسایل ایمان را از چنگ تو ربود، دیگر قابلیت رحمت و شفاعت نخواهی داشت.(134)
* * *
حصول لیاقت به شفاعت پس از فشارها
جبران معاصی در آن عالم، فرضاً که اهل نجات و عاقبت امرش سعادت باشد، کار سهلی نیست. فشارها و زحمتها و سوختنهایی در دنبال است تا انسان لایق شفاعت شود و مورد رحمت ارحم الراحمین گردد.(135)
* * *
شفاعت در عالم قبر و برزخ
فرضاً که شما با ایمان از دنیا بروید، ولی اگر بار گناهان و مظالم
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 199
سنگین باشد ممکن است در عذابهای گوناگون برزخ و قبر از شما شفاعت نشود؛ چنـانچه از حضرت صادق منقول است که «برزخ شما با خودتان است.» و عذابـهای برزخ طرف قیاس با عذابهای این جا نیست، و طول مدّت برزخ را جز خدا کسی نداند، شاید میلیون میلیونها سال طول کشد. و ممکن است در قیـامت نیز پس از مدّتهای طولانی و عذابـهای گوناگون طاقت فرسـا شفاعت نصـیب ما شود، چنانچه در احـادیث نیز این معنی وارد است.(136)
* * *
زمان وقوع شفاعت
ممکن است شفاعت در همان آنی که نفس تمام شد حاصل شود، یعنی بلافاصله نور ولی الله با نوری که مؤمن در حین خروج نفس از بدن داشت ممزوج شود، و ممکن است (در برزخ) نور ایمان ساطع گردد، و ممکن است اوّل زمان روز قیامت، و یا در یکی از مواقف و یا بعد از مدّتی که در جهنّم سوخت این توفیق حاصل شود.
انسان نباید در مقابل سنن الهی به شفاعتی که معنی اش را هم یاد نگرفته است مغرور شود، زیرا چنانچه گفتیم شاید خدا اصلاً اذن ندهد، و یا بعد از سالها اذن داده شود، و یا اصلاً ممکن است انسان همه چیز، حتی اسمای مبارکه شفعا را فراموش کند. آیا نمی بینی با مختصر بلایی که در این جا به انسان روی می آورد بسیاری چیزها از یاد می رود؟ آیا ممکن نیست سکرات موت و غربت و هول مرگ و تنهایی قبر همه چیز را از یاد انسان ببرد، به
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 200
طوری که حتی اسمای مبارکه شفعای خودش را هم فراموش کند، و قادر نباشد کسی را طلب کند؟ یا مثلاً به طور ممتد «یاعلی» بگوید و همین طور وارد جهنّم شود و بسوزد تا آن آخر، وقتی که همۀ کثافات سوخت و انسان خالص شد نوبت می رسد به نور توحیدی که از یادش رفته بود، ولی در کمون ذاتش مخفی بود. تا این نور طلوع کند و مالک دوزخ اسمای شفعا را تلـقین نماید.(137)
* * *
شفاعت گناهکاران پس از مراحل طولانی
اگر آنچـه از ظاهر بعض آیـات کریمـه استفاده می شود در نظر گرفته شود، مصیبت بسیار افزون می شود و نجات اهل معصیت به وسیلۀ شفـاعت، به گذشت مرحله های طولانی انجام می گیرد. تجسم اخلاق و اعمـال و لوازم آنها و ملازمـۀ آنها با انسان، از مابعد مـوت تا قیامت کبـرا و از آن به بعد تا تنزیه و قطع رابطه به وسیـله شدتـها و عذابـها در بـرازخ و جهـنم و عـدم امکـان ربـط با شفیـع و شمـول شفـاعت امری است که احتمـال آن کمر انسـان را می شکند و مؤمنـان را به فکر اصلاح به طور جـدی می اندازد. هیچ کس نمی تواند ادعا کند که قطع به خلاف این احتمال دارد، مگر آنکه شیـطان نفسش چنـان بر او مسـلط باشد و با او بـازی کند و راه حـق را بر او ببندد که او را منـکر روشن و تاریـک کند.(138)
* * *
عذابهای برزخ راه نیل به شفاعت در قیامت
اگر به این فشارها و زحمت و ذلّت و عذابهای برزخی و قبری رفع کدورتهای نفسانی شد و اجانب و غرائب فطرت زایل شد، در
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 201
قیامت به سعادت رسد، و در ظلّ عنایات شافعان ـ علیهم السلام ـ به مقام کریم موعود خود رسد.(139)
* * *
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 202