فصل چهارم: نهضت امام از آغاز تا تبعید ایشان
دستگیری امام و قیام 15 خرداد
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : موسوی تبریزی، حسین

محل نشر : تهران

ناشر: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)

زمان (شمسی) : ۱۳۸۷

زبان اثر : فارسی

دستگیری امام و قیام 15 خرداد

دستگیری امام و قیام 15 خرداد

‏اعتراضات و راهپیماییهای مردم که در ماه محرم 42 شدت گرفته بود، با دستگیری امام‏‎ ‎‏به اوج خود رسید. مردم تهران دو روز قبل از 15 خرداد و در روز عاشورا با به راه‏‎ ‎‏انداختن دسته های عزاداری در خیابانها این مراسم عزاداری را به اعتراض بزرگ و‏‎ ‎‏گسترده بر ضد رژیم پهلوی تبدیل کردند. دستگاه برای درهم شکستن انسجام مردم، دار‏‎ ‎‏و دسته شعبان بی مخ را برای مقابله با آنها فرستاد که با مقاومت مردم و حمایت هیأت‏‎ ‎‏حسینی بسیار قدرتمند مرحوم طیب رضایی، گروه شعبان بی مخ از هم پاشیده شد و پا به‏‎ ‎‏فرار گذاشتند و راهپیمایان عزادار روز عاشورا با عبور از خیابانهای مرکزی شهر مانند‏‎ ‎‏بوذرجمهری و ناصر خسرو و همین طور با گذشتن از مقابل کاخ مرمر و سر دادن شعار‏‎ ‎


کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 135

‏مرگ بر دیکتاتور در برابر کاخ، به بازار بازگشتند و در پایان مراسم با انتشار قطعنامه ای بر‏‎ ‎‏ادامه حرکت تا پیروزی و رسیدن مراجع به اهدافشان تأکید کردند. در این روز واکنش‏‎ ‎‏دیگری غیر از تحرک نافرجام افراد شعبان بی مخ حرکت دیگری از رژیم بروز نکرد.‏

‏     در روز پانزدهم خرداد که با روز سوم شهادت امام حسین (ع) مصادف می شود در‏‎ ‎‏تبریز مراسم ویژه ای به این مناسبت انجام می شود. جمعی از عزاداران در حالی که بیل و‏‎ ‎‏کلنگ به دست دارند به میان دسته های عزاداری می آیند و با این عمل، اقدام قبیله‏‎ ‎‏بنی اسد در دفن امام حسین (ع) و یارانش برای مردم تداعی می شود. در تهران و ورامین‏‎ ‎‏و شهرری نیز مردم در ادامه عزاداریها در آن سال برای اعتراض به دستگیری امام‏‎ ‎‏خمینی (س) به خیابانها می آیند و همان طوری که از اسناد و مدارک و خاطرات سران‏‎ ‎‏رژیم معلوم شد، حضور گسترده و شدت اعتراضات مردم، دستگاه پهلوی و شخص شاه‏‎ ‎‏را به وحشت می اندازد، علم، نخست وزیر وقت، در خاطراتش می نویسد: شاه بشدت‏‎ ‎‏ترسیده بود و از تصمیم گیری درباره برخورد با مردم ناتوان شده بود و من خودم تصمیم‏‎ ‎‏گرفتم که مستقلاً وارد عمل بشوم و جلوی اضمحلال این خانواده را که به من خدمت‏‎ ‎‏کرده بودند و الآن در حال زوال بودند بگیرم. به همین دلیل به ارتش دستور دادم که به‏‎ ‎‏طرف مردم تیراندازی کند که ابتدا جمعی از فرماندهان زیر بار نرفتند که گفتم: من با‏‎ ‎‏مسئولیت خودم این دستور را می دهم و قصدم ادای دینی است که به خاندان پهلوی‏‎ ‎‏دارم. بعد نیروهای نظامی وارد عمل می شوند و مردم را قتل عام می کنند. خاطرات علم‏‎ ‎‏که در همان ایام و به صورت روزانه است، در سال 56 و قبل از سقوط رژیم و پیروزی‏‎ ‎‏انقلاب نوشته شده که بعداً چاپ شد که این خود نشان صحت حرفهای اوست و علاوه‏‎ ‎‏بر این شدت عمل رژیم که با شتابزدگی توأم شده بود نشان دهنده عظمت حرکت مردم و‏‎ ‎‏وحشت فوق العاده دستگاه پهلوی از این حرکت بود.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 136