فصل سوم: خاطرات محمدتقی بانکی
ماجرای انتخاب استاندار اصفهان
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) - گروه تاریخ (تدوینگر)

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1387

زبان اثر : فارسی

ماجرای انتخاب استاندار اصفهان

‏اتفاق دیگری که در کابینه آقای موسوی افتاد این بود که یک روز آقای ‏‎ ‎‏علی اکبر پرورش [وزیر آموزش و پرورش] در دولت مطرح کرد که ‏‎ ‎‏هفته گذشته امام من و آیت‌الله طاهری را احضار کرد و گفت ما کفوی ‏‎ ‎‏برای آقای طاهری در اصفهان قائل نیستیم و اگر شما به آقای طاهری ‏‎ ‎‏اشکال دارید، بروید در اتاق بنشینید اشکالهای‌تان را مطرح کنید ببینید ‏‎ ‎‏چه می‌گویند. هر چه می‌گویند گوش کنید. اصفهان آن موقع استاندار ‏‎ ‎‏نداشت. سرپرستی‌اش بر عهده آقای کوهپایی بود. از سویی آقای طاهری ‏‎ ‎‏هم از استاندار شدن آقای کوهپایی ناراضی بود و این موضوع را هم امام ‏‎ ‎‏می‌دانستند.روش این بود که بایستی وزیر کشور [علی‌اکبر ناطق نوری]  ‏‎ ‎‏استاندار را پیشنهاد می‌داد و در دولت تصویب می‌شد. ‏


کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 115

‏ایشان کوهپایی را آورد و الآن یادم است دو نفر بودند از استاندارها که ‏‎ ‎‏وزیر کشور آورده بود و رأی نیاورده بودند. هفته بعدش ما وسط جلسه ‏‎ ‎‏هیأت دولت بودیم که یک دفعه دیدیم تلفن زنگ زد. تلفن دولت هم ‏‎ ‎‏زنگ نمی‌زد مگر اینکه رئیس‌جمهور یا رئیس مجلس یا امام یا احمد آقا ‏‎ ‎‏پشت تلفن بود. با آقای موسوی تلفن را روی بلندگو گذاشتیم که گفت ‏‎ ‎‏آقا فرمودند که امروز کرباسچی باید استاندار اصفهان شود. آقای موسوی ‏‎ ‎‏گفت آخر روش این است که وزیر کشور بایستی نامه‌اش را بنویسد و ‏‎ ‎‏بیاورد تا رأی بدهند. احمد آقا گوشی را گذاشت و رفت، یک دفعه دیگر ‏‎ ‎‏زنگ زد و گفت من رفتم به امام گفتم. امام فرمودند هر جور است ‏‎ ‎‏بگویید خمینی گفته باید او باشد. ‏

‏به هر صورت آقای کرباسچی استاندار شد و این برای وی و برای ‏‎ ‎‏آقای موسوی و دولت ایشان که اطاعت امر کردند افتخار است. ‏

‎□‎‏ غیر از آقای کرباسچی استانداری دیگر بود که امام به خاطر آن وارد ‏‎ ‎‏میدان شوند؟ ‏

‎■‎‏ البته ابدا امام در چنین اموری دخالت نمی‌کرد. اینجا بحث آقای ‏‎ ‎‏طاهری در میان بود و به نظر من اصول این بود که نظر آقای طاهری چه ‏‎ ‎‏باشد که امام این را تأیید فرمودند. این مسأله مال آقای کرباسچی و آقای ‏‎ ‎‏طاهری بود. به هر صورت ما در سازمان برنامه بودیم تا وقتی که مطرح ‏‎ ‎‏شد سازمان برنامه، یعنی وزیر مشاور خلاف قانون اساسی است که این ‏‎ ‎‏را مرحوم ربانی که در شورای نگهبان بود، مطرح کرده بود که وقتی ‏‎ ‎‏مجلس دوم تشکیل شد، آقای موسوی که باید کابینه‌اش را معرفی می‌کرد ‏‎ ‎‏و دوباره رأی می‌گرفت، نامزد وزیر مشاور در امور اجرایی آقای آقازاده ‏‎ ‎‏بود و وزیر مشاور هم من را معرفی کرده بود. و بین دولت و مجلس سر ‏‎ ‎‏این موضوع اختلاف افتاد. بعد یک لایحه دادند به مجلس. ‏


کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 116

‏بالاخره آقای موسوی به آن سمت عنوان معاون اجرایی داد و ما هم ‏‎ ‎‏جدا شدیم و رفتیم. در کابینه بعدی ایشان مرا به عنوان وزیر نیرو معرفی ‏‎ ‎‏کردند که رأی آوردم و در آنجا بودم که یک روز آقای خلیلیان فرماندار ‏‎ ‎‏وقت قم از دفتر امام زنگ زد، گفت که امام امروز اجازه دادند که ما سد ‏‎ ‎‏بسازیم برای آبیاری قم و تو هم نماینده امام شدی، خوشحال باش که ‏‎ ‎‏برای این کار انتخاب شدی. گفتم: منِ وزیر دم دست هستم، چیز مهمی ‏‎ ‎‏نیست، چرا این کار را باشتاب کردید؟ چون از نظر وزارت نیرو و از نظر ‏‎ ‎‏مطالعاتی که شده بود، سد پانزده خرداد یک کاسه است. یعنی این چیزی ‏‎ ‎‏که می‌بندیم این خاک ریزی که کردیم، یک کاسه آبی که در این رودخانه ‏‎ ‎‏است، مقدار نمکش زیاد است و اینکه می‌آید این کاسه پر از نمک ‏‎ ‎‏می‌شود. اما اگر از سر شاخه‌های کارون در یک تونلی آب می‌آوردید و ‏‎ ‎‏آنجا می‌ریختید، مدام آب شیرین می‌ریختیم و غلظتی هم که می‌داد ‏‎ ‎‏خوب بود، منتها برای این کار 10 میلیارد تومان در سال 65 باید خرج ‏‎ ‎‏می‌کردیم که امکان دارد حالا از 100 میلیارد تومان هم بیشتر شود. اینها ‏‎ ‎‏رفته بودند به امام گفته بودند که شهر قم فقیر است و آب برایش زمان ‏‎ ‎‏شاه نمی‌دادند و اجبار داشتند که این شهر را فقیر نگه دارند و آقای ‏‎ ‎‏خلیلیان آمد آن را گفت و من تعجب کردم که چرا به این صورت و چرا ‏‎ ‎‏آقای خلیلیان این کار را بکند. من واقعا نگران بودم. آقای موسوی به من ‏‎ ‎‏زنگ زد و گفت که این بحث‌ها چیست؟ به ایشان عرض کردم که ‏‎ ‎‏تصمیم خودتان را بگیرید. اگر می‌خواهید که قم به عنوان پایتخت مطرح ‏‎ ‎‏بشود، خب آن موقع آقای منتظری در قم زندگی می‌کرد و سال 65 این ‏‎ ‎‏بحث مطرح بود، گفتم اگر ایشان بخواهد استقرارش را در آنجا ادامه ‏‎ ‎‏بدهد و آن شهر در آینده بخواهد محل رفت و آمد سران بشود 10 ‏‎ ‎‏میلیارد تومان هم باید خرج شود. چون آن موقع برآورد کرده بودند که ‏‎ ‎

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 117

‏این دیوار سد یک میلیارد تومان می‌شود. حاج شیخ حسن صانعی هم در ‏‎ ‎‏آن جلسه گفته بود که من می‌دهم درحالی که طرح این نبود. آن طور که ‏‎ ‎‏بچه‌ها کارهای مطالعاتی کردند به آقای موسوی گفتند هزینه اش10 ‏‎ ‎‏میلیارد تومان است. گفت اگر 10 میلیارد تومان است، ما بایستی برای قم ‏‎ ‎‏یک فکری بکنیم. آقای خلیلیان یک نامه‌ای گرفته بود که این سد ساخته ‏‎ ‎‏شود و آقای صانعی هم زنگ زد گفت که امام احضارتان کرده و ما ‏‎ ‎‏خدمت ایشان رفتیم که ایشان از ما سؤال کرد و ما هم همین را گفتیم.‏

‏آقای صانعی گفت چون ما می‌خواهیم پول را بدهیم، اجازه بدهید که ‏‎ ‎‏اسمش را سد 15 خرداد بگذاریم. امام هم مخالفتی نکرد. ‏

‏ما الآن آب خیلی کم داریم ولی بدتر از کمبود آب بد مصرف کردن آن ‏‎ ‎‏است و اگر هر چه بیشتر بتوانیم این آب‌ها را مهار کنیم و مصرف کنیم ‏‎ ‎‏به نظر من کار خوبی است. بعد از اینکه من از وزارت نیرو بیرون آمدم ‏‎ ‎‏از طرف آقای آیت اللهی دعوت شدم که به جمع معادن و فلزات بروم. ‏‎ ‎‏اعتقاد داشتم در برنامه اول هم که تنظیم می‌کردیم استقلال‌مان را از این ‏‎ ‎‏راه به دست می‌آوریم که از خاک مملکت بتوانیم جنس دربیاوریم، تولید ‏‎ ‎‏کنیم و بسازیم و صادر کنیم. بنابراین معادن و فلزات یک جای آرمانی ‏‎ ‎‏برای من بود که رفتیم خوشبختانه به معدن گل گهر و معدن چادرملو و ‏‎ ‎‏اینها طرح‌هایی بود که دنبال کردیم. ‏

‏ ‏

 

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 118