خاطره ای در ذهن دارم که به نقل از حاج احمد آقا بیان می کنم، حجت الاسلام والمسلمین آقای سید محمد صادق لواسانی از دوستان و نزدیکان حضرت امام بود، ارتباط ایشان با حضرت امام آنقدر زیاد بود که در فرصتهای مناسب به طور خصوصی معمولاً در روزهای چهارشنبه با حضرت امام ملاقات داشت و ساعاتی در کنار امام به گفتگوهای دوستانه می نشستند، آقای سید محمد صادق لواسانی از علمای بزرگ و یاران قدیمی حضرت امام بود، ایشان از جمله شخصیتهای ارزشمند و قابل اعتمادی بود که حضرت امام در کنار ایشان احساس آرامش می کردند، و با گفتگوهای دوستانه فیمابین خستگی را از جان خود دور می کردند.
در جریان کودتای قطب زاده وقتی اعضای باند کودتا دستگیر و محاکمه شدند و بعضی به اعدام و بعضی دیگر به مجازات استحقاقی خود طبق موازین شرعی محکوم شدند، تصادفاً یکی از اعضای باند مذکور که به اعدام محکوم شده بود، به مناسبتی با آقای سید محمد صادق لواسانی تماس برقرار کرد و روی جهاتی که فعلاً از ذکر آن صرف نظر می کنیم از آقای لواسانی خواسته بود تا نزد حضرت امام از ایشان شفاعت کند تا شاید تخفیفی در مجازات اعدامش قائل شوند، آقای لواسانی به حضور امام
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 17 شرفیاب شد و پس از احوالپرسی از فرصت استفاده کرد و جریان را به عرض امام رساند و از آن حضرت تقاضا کرد تا دستور دهند از اعدام شخص مورد نظر چشم پوشی شود و تخفیفی دراین حکم داده شود، حضرت امام صراحتاً این خواهش را رد کردند، آقای لواسانی مجدداً اصرار کرد، لیکن امام نیز مجدداً قبول نکردند تا جایی که آقای لواسانی به گریه افتاد و مصرّاً از حضرت امام درخواست عفو کرد، حضرت امام در حالی که در ایوان خانه نشسته بودند و به سخنان آقای لواسانی گوش می دادند، اندکی سکوت کردند، سپس گفتند: با تمام ارادتی که به شما دارم نمی توانم رضایت خلق را بر رضایت خالق مقدم بدارم، نمی توانم خشنودی شما را برخشنودی خدا مقدم بدارم و نمی توانم روابط را بر مقرّرات الهی مقدم بدارم؛ بنابراین باید حکم خدا اجرا شود.
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 18