شبی که خبر شهادت شهید بهشتی و یارانش به دفتر امام رسید، همه گیج و روانی بودیم و نمی دانستیم این خبر را چگونه به گوش امام برسانیم، امامی که بهشتی را از جان و دل دوست می داشت، به رادیو و تلویزیون اطلاع داده شد که شب خبر را پخش نکنند، چون امام آخر شب اخبار را گوش می کنند تا خبر پخته شود، و قرار شد که حاج احمد آقا و آقای هاشمی رفسنجانی فردای آن روز بیایند و خبر را به نحوی به امام اطلاع دهند که برای امام مسأله ای پیش نیاید، و به اهل خانه هم سفارش کردند که رادیو را از بالای سر امام بردارند، چون ممکن بود خبر ساعت هفت یا هشت صبح پخش شود، و جالب اینکه وقتی یکی از خانمها قبل از ساعت هفت صبح می رود که رادیو را بردارد، امام می فرمایند که: رادیو را سر جای خود بگذارید، من جریان را از یکی از رادیوهای خارجی شنیده ام، و جالبتر اینکه آقای رفسنجانی و حاج احمد آقا می روند خدمت امام تا خبر را به ایشان بدهند، امام به آنها دلداری می دهند.
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 78