بدانکه از برای ترکه میت شش مصرف است مرتّب، که با بودن مصرفِ مقدم، نمی توان ترکه را صرف در مصارف موخّره نمود؛ با فرض تزاحم و عدم امکان جمع:
از آن مصارف: حقوقِ متعلقه به عینِ ترکه است؛ از قبیل خمس و زکاتِ متعلقه به عین ترکه، نه به ذّمه میت، مثل آنکه مالک بعد از تعلق خمس و زکات و وجوب آن در اموالش مازاد از خمس و زکات را تلف نمود و مرد، پس زکات و خمس مقدمند بر مصارفِ بعد، اگرچه محتمل است که از قبیل کسر مشاع باشد نه کلی خارجی. بلی متولّیِ رسانیدن زکات که والیِ عام باشد می تواند از زکات، تجهیز نماید آن میت را و زکات حساب کند مِن بابِ فی سبیلِ الله. و مثل خمس و زکات متعلقه
کتابحاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 39 به اعیانِ ترکه است، عین منذوره و محلوفٌ علیها در نذر و حلفِ مطلق و یا مشروط با حصول شرطش. اگرچه احتمال می رود که اگر منذور و محلوفٌ علیها را به قبضِ مستحقّ نداده باشد، لوازمات تجهیز مقدم باشد بر وفاء به نذر و حلف.
وامّا اگر ترکه میت متعلقِ حقِّ غیر باشد، مثل حقِّ غرماء در فلس و حق الرهانه و حق الجنایه، پس در تقدیم آن بر تجهیز میّت اشکال است .
از آن مصارف، اگر زیاد آمد از مصرف اول: آن چیزی است که تجهیزِ میت توقف بر آن دارد؛ از بذل مالی که واجب نیست بر نوعِ مکلفین بذل نمودنِ آن را، از قبیلِ قدرِ واجب از کفن و سدر و کافور و آبِ غسل و زمینِ قبر یا ثَمَن آنها، یا ثَمَن بعضی از آنها اگر یافت نشود مجانی یا متبرعٌ بها، و از قبیل آنچه اخذ می شود ظلماً به جهت دفن در زمین مباح یا به جهت تغسیل و تکفین و به جهت سایر امور لازمه تجهیز، و از قبیل آنچه اخذ می شود به جهت اختیار مکان یا کفن مناسبی که اگر اختیار آن مکان و آن پارچه نشود به جهت تغسیل یا دفن یا کفن آن میت، موجب هتک احترام و ذلت و حقارت آن میت خواهد بود، و هکذا سایر مخارج
کتابحاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 40 لازمه ولو به ملاحظه شوونات میت که ترکش موجب ذلت و حقارت او بوده باشد، که تمام اینها مقدمند بر مصارف متاخره؛ اگرچه احتیاط در آنچه اخذ می شود ظلماً یا به ملاحظه احترامات و حفظِ شووناتِ میت به راضی نمودن دیّان بر فرض مزاحمت و محسوب نداشتن بر صغارِ ورثه مطلقا، به غایت مطلوبست.
و بدانکه مثل تعزیه داری و دفن در رواق مطهّر معصومین - صلوات الله علیهم اجمعین - از ترکه میت برداشته نمی شود؛ چون اینها از احتراماتی نیست که ترکش موجب ذلت و حقارت میت بشود، بلکه موجب حقارت بازماندگان او خواهد بود.
مساله - اگر میت ترکه ای نداشت که صرف تجهیزش بشود، و متبرّعی هم یافت نشود، پس از بیت المال مسلمین، اگر از خراج اراضی مفتوحة العنوه و از زکاتِ عنوانِ سهمِ سبیل الله یافت شود، تجهیز می شود. و بر سایر مکلفین لازم نیست بذل؛ ولو بر اولاد میت، مگر کفن زوجه و مملوک که بر زوج و مالک است.
آنچه واجب است از امورِ میت بر نوعِ مکلفین کفایةً، اخذ اجرت برای آنها حرام است؛ چه واجب تعبّدی باشد از قبیل نماز بر جنازه خواندن و غسل دادن، و چه واجب توصّلی از قبیل استقبال نمودن میت را درحال احتضار و حمل جنازه و حنوط نمودن و کفن کردن و قبر کندن و دفن نمودن. بلی، اگر ولیّ میت خصوصیتِ زائده بر قدر واجب را
کتابحاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 41 امر نماید؛ نظیر حفر قبر زیاده بر قدر واجب یا حمل جنازه را به کیفیت خاصه، پس اجرت گرفتن برای آن خصوصیات زائده اشکالی ندارد، لکن از ترکه صرف نخواهد شد مگر به اذن کبار ورثه از سهم خودشان. و اگر در امور واجبه متبرّعی یافت نشود و اجبار مکلفین هم ممکن نباشد، پس در واجبات غیرتعبّدی، دادن اجرت جائز است و از اصل ترکه محسوب می شود علی الاقوی؛ اگرچه بر گیرنده حرام خواهد بود، بلکه همچنین است اگر مکلف امتناع بنماید از تغسیلی که واجب تعبدی است مگر به اجرت.
از آن مصارف، اگر ترکه زیاد آمد از دو مصرف سابق: دیونی است که بر ذمّه میّت است، از قبیل خمس و زکات و منذور و محلوفٌ علیه و معهودٌ علیه که متعلّق به ذمّه میّت باشد، و از قبیل کفارات و دیات و حجّ و سایر واجبات مالی، و از قبیل دیونی که بر ذمّه میت باشد ولو دینِ مستوعب باشد؛ اگرچه در تقدیم تجهیز بر دینِ مستوعب اشکال است و احتیاط به اذن گرفتن از دیّان ترک نشود.
از آن مصارف، اگر ترکه زیاد آمد از سه مصرف سابق: وصیتهای میت است که از ثلثِ مابقیِ ترکه بعد از سه مصرفِ سابق خارج می شود. و اگر وصیت به زیاده از ثلث مابقی ترکه نموده، پس در اخراجِ آن مقدار ِ
کتابحاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 42 زائد، موقوف است به اذن و اجازه ورثه؛ چه قبل از موت مورّث اجازه بنماید یا بعدَ الموت.
- اگر وصیت نمود به سه امرِ واجبِ مالی، از قبیل خمس و زکات و ردِّ مظالم و کفارات و حجّ و واجب بدنی؛ از قبیل صلاة وصوم، و مستحبات؛ از قبیل زیارت و قرآن خواندن و اطعام نمودن، و وصیت نکرده باشد که از خصوص ثلث بدهند، پس واجب مالی را از اصل مال می دهند؛ اعم از اینکه تصریح کرده باشد به وجوب اینها به اینکه بگوید: صد تومان خمس واجب بدهید، یا تصریح نکند و بگوید: صد تومان خمس بدهید، و ندانیم که وجوبی است یا احتیاطی یا استحبابی؛ چون ظاهر از کلام او اشتغال ذمه اش می باشد، بلی اگر معلوم باشد که مستحبی است از ثلث داده می شود.
- اگر وصیت کرده باشد که این سه امر را از خصوصِ ثلث بدهند و غرضش آن باشد که زیاده از ثلث، صرف در این سه مصرف نشود، پس در این فرض واجبات مالی را از ثلث می دهند. و اگر زیاده بر ثلث باشد از اصل می دهند و بعد از اخراج واجبات مالی بقیه از ثلث ترکه میت - اگر چیزی از ثلث باقی باشد - صرف در واجب بدنی می شود. و اگر واجب بدنی زیاده بر ثلث باشد از اصل داده نمی شود، ولو میّت ولدِ ذکور هم نداشته باشد، مثل آنکه وصیت به مستحبات از اصل داده نمی شود بلکه
کتابحاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 43 اگر بعد از اخراج این دو، بقیه از ثلث را اگر چیزی زیاد بیاید صرف در مستحباتی که وصیت نموده خواهد شد؛ ولو در حین وصیت ذِکراً مقدّم باشد بر واجب مالی و بدنی. و به همین ترتیب است اگر به دو امر از این سه امر وصیت کرده باشد.
اگر وصیت به هر سه امر کرده باشد و غرضش آن است که ثلث ترکه را در این سه مصرف بالسویه صرف کنند، و غرضش هم این نباشد که زیاده از ثلث صرف در این سه مصرف نشود، پس در صورت وفا و عدم مزاحمت اشکالی ندارد. و در صورت مزاحمت و عدم وفا، ثلث ترکه را بین هر سه بالسویه قسمت می نمایند. و اگر ثلثِ از ثلث، کفایت به واجبات مالی ننماید بقیه را از اصل ترکه می دهند، به خلاف واجبِ بدنی و متبرعٌ بها، و چون اخراج وصیت بعد از دیون میت است، پس در این مساله و امثال آن از صورِ وصیت به مقداری از کسور تسعه به جهت دین و غیر دین و مزاحمت با تمام دین، تعیینِ مقدارِ وصیت به این قسم است که ملاحظه شود آنچه وصیت نموده برای خصوص دین چه مقدر از کسور تسعه است بالاضافه به جمیع ترکه، و به مقدارِ کسرِ مشاعِ تحت آن بالاضافه به مقدار زائد، بر آن مقدار زائد افزوده شود از مساوی دین، و از آن زائد با آنچه بر آن افزوده شده موصی به اخراج شود.
پس در فرض مساله هرگاه ترکه میت ده تومان باشد و دینِ او شش تومان و موصی به، ثلثِ ترکه که در این سه مصرفِ مرقوم صرف شود بالسویه، پس اوّلاً شش تومان که مساوی دین است موضوع شود، و زیاده
کتابحاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 44 بر دین که چهار تومان است پنج قران که ثُمن او و کسر مشاعِ تحتِ تسعی است که برای دین معین نموده از مساوی دین برداشته می شود و بر مقدار زائد افزوده می شود، و از چهار تومان و نیم ثلث خارج می شود و به ضمّ نمودن ثلثِ ثلث را که پنج قران باشد به پنج تومان و نیم بقیه ترکه مساوی می شود با تمام دین، الباقیِ از ثلث که ده قران باشد، صرف می شود در دو مصرف دیگر بالسویه.
و هرگاه در همین فرض مرقوم وصیت بنماید که ثلث را صرف در دین و در واجبات بدنیه نمایید بالسویه، پس زائد بر دین، چهار تومان است و هشت قران که خمس او، و کسرِ مشاعِ تحتِ سدسی است که برای دین معین نموده بر چهار تومان افزوده می شود، و از چهار تومان و هشت قران ثلث خارج می شود، و به ضمّ نمودن نصفِ ثلث که هشت قران باشد به پنج تومان و دو قران بقیه ترکه مساوی می شود با تمام دین، الباقی از ثلث که هشت قران باشد، صرف می شود در واجبات بدنیه.
هرگاه وصیت نمود به چند امری که واجب بدنی است، یا به چند امر مستحب و ثلثش وفا نکند، پس اگر چند وصیت باشد، ابتدا می شود بالاوّلِ فالاوّل. و اگر یک وصیت باشد به چند امر، پس اگر آن امور قابل تبعّض باشند، بالسویه قسمت می شود در صورتی که اجرتشان مساوی باشد، و بالنسبه قسمت می شود در صورتی که اجرتشان تفاوت داشته باشد؛ چنانچه هرگاه ترکه میت وفا نکند به واجبات مالی باید ترکه را بین دیّان بالنسبه تقسیط نمود.
هرگاه واجب مالی و بدنی هر دو بر ذمّه میت باشد و بدون وصیت از دنیا برود، پس واجب مالی از اصل ترکه داده می شود و از آن جمله است حَجّةُ الاسلام. و امّا واجب بدنی از ترکه داده نمی شود، بلکه
کتابحاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 45 اگر ولیّ دارد او باید به عمل آورد بشخصه او بنائبه آنچه از نماز و روزه ای که از او فوت شده باشد لعذرٍ، بلکه مطلقاً علیالاحوط.
بدانکه موصی می تواند وصیت بنماید به چیزی که باعث حرمان بعضی از ورثه بشود از ارث کلّاً ام بعضاً، مثل آنکه وصیت بنماید به اعیانِ منقوله که اعیانِ غیرمنقوله به جهت وارثش بماند، و حال آنکه این وصیت موجب حرمان زوجه است کلّاً ام بعضاً، یا آنکه ثلث خود را در اعیان حبوه قرار دهد که موجب حرمان ولد اکبر بشود از حبوه. و امّا وصی، پس در وصیتِ مطلقه، نمی تواند اخراجِ ثلث را از خصوصِ منقولات یا از اعیانِ حبوه بنماید، بلکه باید بالنسبه توزیع نماید. و همچنین دین و موونه تجهیز را علیالاحوط.
متولی از برای اخراج این مصارف چهارگانه که گفته شد، اگر وصی مطلق داشته باشد، او خواهد بود، و همچنین اگر وصی در امور معیّنه داشته باشد، نسبت به آن امور. و امّا در غیر آن امور و همچنین در موردی که ابداً وصی نداشته باشد، متولیِ اخراج ورثه خواهند بود، بر فرض حضور و کبر و رشدشان. و اگر همه ورثه صغیر یا سفیه یا غائب باشند، این امور راجع خواهد بود به حاکم شرع و ماذون از قِبَل او، و اگر ممکن نباشد راجع خواهد بود به عدول المومنین. و اگر بعضی از ورثه کبیر و رشید و حاضر بوده باشند و بعضی دیگر صغیر یا سفیه یا غائب بوده باشند، به کبیر و رشید و حاضر، و ولیّ صغیر و سفیه و غائب امر راجع خواهد بود.
از آن مصارف: حبوه پدر است که حق پسری است که وقت
کتابحاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 46 موت پدر، پسری بزرگتر از آن نباشد. و اگر میت دو پسر داشته باشد از دو عیال به یک سن، اعیانِ حبوه را بین آن دو پسر باید بالسویه قسمت نمود. مراد به حبوه که از مال پدر باید مجاناً به اکبرِ ذکور از اولاد داده شود، چهار چیز است: لباس مستعمل پدر است هر قدر که باشد، نه آنچه دوخته لکن هنوز نپوشیده یا به عنوان تجارت و کاسبی کردن پوشیده باشد، و قرآن است و انگشتر و شمشیر، و در صورت تعدد این سه، هر کدام انتسابش به میت بیشتر باشد آن را حبوه می برد، و با تساوی در نسبت احتیاط به صلح و تراضی ترک نشود. و بعضی از علماء اعلام، از حبوه شمرده اند کتب هرچه باشد و سلاح و رحل و راحله میت را، و در صورت تعدد این سه، حکم انگشتر را خواهد داشت و احتیاط به مراعات فرمایش این بعض ترک نشود. و اگر عینِ حبوه یا بعضی از آنها در ترکه نباشد، قیمت آنها حبوه داده نمی شود.
معتبر است در حبوه بردنِ پسرِ بزرگ، آنکه حبوه بعضی از ترکه میت باشد نه آنکه ترکه منحصر باشد به عین حبوه، علیالاحوط. و امّا بلوغ پسر و انفصالش حیاً در حین موت پدر شرط نیست علی الاقوی، بلکه حبوه حمل را جدا می گذارند مثل ارثش تا حین انفصال. و امّا در اشتراط عقل و رشد پسر تامل است و طریق احتیاط واضح است.
کتابحاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 47 هرگاه تجهیز میت و دین او مزاحمت داشته باشد با اصل حبوه بردن؛ به آنکه غیرِ حبوه به جهت تجهیزش کفایت نکند و یا دینش مستغرق باشد مثلاً، پس تجهیز و اداء دینش مقدم است بر حبوه بردن. بلی پسر بزرگ می تواند تجهیز و اداء دیون پدرش را از مال خود مجاناً بنماید و حبوه اش را هم ببرد. و اگر تجهیز و دیون میت مزاحمت با حبوه ندارد، از حبوه چیزی کسر داده نمی شود؛ اگرچه احوط آن است که اکبر ذکور بالنسبه از حبوه هم سهم بدهد.
هرگاه وصیت بنماید به عینی از اعیان ترکه؛ چه آن عین حبوه باشد یا غیر حبوه یا هر دو، پس اگر متعلق وصیت به مقدار ثلث از ترکه باشد یا کمتر، باید به وصیت عمل نمود، مقدم بر حبوه در صورت مزاحمت، و در عوضِ حبوه چیزی به پسر بزرگ داده نمی شود. و اگر متعلق وصیت زیادتر از ثلث است، پس در صورت عدمِ مزاحمتِ با حبوه در آن مقدارِ زائد، اجازه همه ورثه لازم است و پسر بزرگ هم حبوه را می برد، و در صورت مزاحمت با حبوه در مازاد از ثلث، نسبت به حبوه اجازه پسر بزرگ لازم است و در مازاد، نسبت به غیرِ حبوه اجازه همه ورثه لازم است. و تشخیص مقدار زیاده از هر یک معلوم است، مثل آنکه میت وصیت بنماید به انگشتر و به منزلش، و قیمت این دو به اندازه نصف از ترکه باشد، پس مجموعِ متعلقِ وصیت سه سدسِ ترکه است، باید یک ثلث از انگشتر را پسر بزرگ اجازه بنماید و یک ثلث از منزل را همه ورثه، و امّا نسبت به دو ثلث از انگشتر و از منزل که مطابق با ثلثِ از ترکه میت است وصیتش مُمضی است و هکذا.
کتابحاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 48 هرگاه وصیت نماید میت به مقدار معلومی، مثل آنکه بگوید: صد تومان مخارج تعزیه داری من بنمایید، یا به مقدار مشاعی، مثل نصف یا ثلث یا ربعِ مالِ مرا خرج خودم بکنید، در این دو فرض وصیت فی الجمله مزاحم با حبوه خواهد بود، پس اگر آن مقدار به اندازه ثلث یا کمتر از ثلث ترکه است باید به وصیت عمل بشود و از حبوه پسر بزرگ به همان اندازه کسر داده می شود؛ اگر ثلث است، ثلث و اگر ربع است، ربع و هکذا. و اگر آن مقدار زیاده بر ثلث ترکه است، مثل آنکه وصیت به صد تومان کرده و تمام دارایی میت دویست تومان است یا آنکه وصیت به نصف ترکه خود کرده باشد، پس به اندازه ثلث از حبوه و غیرِ حبوه به وصیت عمل می شود و در مازاد، نسبت به حبوه از پسر بزرگ باید اجازه گرفت و نسبت به غیر حبوه از همه ورثه.
از آن مصارف، بعد از اخراج مصارف سابقه: ارث است؛ چنانچه مفصلاً ذکر خواهد شد، ان شاء الله تعالی.
کتابحاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 49
کتابحاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 50