و آنها ده امرند:
کفر است که اگر میت مسلمان باشد یا مرتد؛ چه فطری و چه ملی وارث او منحصر خواهد بود به مسلم، ولو ضامن جریره باشد، و ابداً کافر وارث او نخواهد بود، لکن با ملاحظه طبقات و مراتب مرتّبه؛ چنانچه ترتیبش گفته شد. و اگر در هیچ طبقه و مرتبه وارث مسلمانی نداشته باشد به غیر زوج و حضرت امام - ارواح العالمین له الفداء - تمام ترکه حقِّ زوج خواهد بود منفرداً. و اگر وارث مسلم منحصر باشد به زوجه و حضرت امام علیه السلام پس ربع از ترکه از آنچه میراث می برد حقِّ زوجه است و بقیه حقِّ
کتابحاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 52 امام زمان علیه السلام. و اگر زوج یا زوجه مسلم هم ندارد، وارث منحصر خواهد بود به امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ. و اگر میت کافر اصلی بوده باشد، پس اگر وارث مسلمی دارد؛ ولو ضامنِ جریره، او وارث خواهد بود منفرداً در غیر زوجه، و امّا در زوجه پس او ابداً وارث بالانفراد نخواهد بود. بلکه بر فرض انحصار به زوجه، او ربع می برد و بقیه حقِّ امام علیه السلام خواهد بود. و اگر وارث مسلمی در هیچ طبقه و مرتبه ندارد حتی زوجه، ارثش به وارث کافرش می رسد، و اگر وارث کافر هم ندارد تمام ترکه اش مال امام زمان علیه السلام خواهد بود.
بدانکه هرگاه احدی از ابوین یا اجداد یا جدات طفل در حال انعقاد نطفه آن طفل یا حال ولادتش حیات داشته باشد و مسلم یا مسلمه باشند، آن طفل محکوم به اسلام خواهد بود تبعاً و وارث خواهد بود ولو بعد از حکم به اسلام آن، احدالابوین یا جدوده مرتد شوند. و در صورتی که شرعاً حکم شد به اسلام طفل هرگاه بعد از کبارت و بلوغ، امتناع از اسلام بنماید، آن وقت مرتد فطری خواهد بود. و هرگاه در حال انعقاد نطفه یا حال ولادت هیچ یک از ابوینش مسلمان نباشند، ولکن خود آن طفل بعد از بلوغ اظهار اسلام بنماید و بعد از اظهار اسلام کافر بشود، آن وقت مرتد ملی خواهد بود. و اگر در حالِ انعقادِ نطفه یا حال ولادت هیچ یک از اصولش مسلمان نباشد و بعد از بلوغ خود آن طفل هم اظهار اسلام ننماید آن وقت کافر اصلی خواهد بود.
، قتل است به غیر حق: که اگر وارث مورّث خود را ظلماً
کتابحاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 53 و عمداً به قتل برساند مباشرةً او تسبیباً به قسمی که قتل منتسب به او بشود؛ ولو به آنکه وارث در حق مورّث شهادت ناحقّی بدهد که موجب قتل او بشود، آن وقت وارث از آن مورّث ارث نمی برد. و اگر قتل مباشرةً او تسبیباً به حق بوده مطلقاً ارث می برد. و اگر قتل خطا و جهالت یا شبه عمد بوده باشد آن وقت قاتل از خصوص دیه ارث نمی برد، و امّا از سایر ترکه ارث می برد، و دیه را باید به سایر ورثه داد به تقدیم الاقربُ فالاقرب. و فرقی نیست در مانعیتِ قتل بین آنکه قاتل متعدد باشد یا متحد، و بر فرض تعدّد، همه قاتلین وارث باشند یا بعضی دون بعضی. و ایضاً فرقی نیست در عمد بین قتل مباشرةً او تسبیباً، و اگر میت به غیر قاتل وارثی نداشته باشد، وارث آن مقتول امام علیه السلام خواهد بود. و در عمدِ صبی و مجنون خلاف است که آیا در حکم عمد است یا خطاء.
- بدانکه دیه، در حکم ترکه میت خواهد بود از هر جهت حتی آنکه اگر میت دینی داشته باشد یا وصیت به ثلث کرده باشد، از دیه نیز دین و ثلث جدا خواهد شد؛ اعم از آنکه دیه عوض از قصاص باشد یا در قتل خطا و شبه عمد، یا آنکه به عنوان صلح با قاتل و تراضی چیزی گرفته بشود که او ازید از دیه باشد یا انقص یا مساوی. و ایضاً معاوضه به جنس دیه باشد یا به غیر جنس دیه. و بدانکه از دیه، همه وارثینِ فعلیِ میت ارث می برند؛ چه نسبی و چه سببی، غیر قاتل و غیر اخوه و اَخواتِ اُمّی و در
کتابحاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 54 سایرِ مَن یَتقرَّبُ بالاُمّ از قبیل خئوله و جدوده اُمّی اشکال است، پس احتیاط ترک نشود.
، رقیت است: چه در مورّث و چه در وارث، پس هرگاه مورّث رقّ باشد ترکه او از مال مولای او خواهد بود، و هرگاه وارث رقّ باشد، پس اگر میت وارث آزادی داشته باشد از یکی از طبقات ارحام، ارث به او می دهند ولو دور باشد و به وارثِ رقّ، ارث نمی دهند؛ ولو پسرش باشد. و در غیر ارحام مثل زوجیت و معتق و ضامن جریره اشکال است، و احتیاط ترک نشود.
و اگر وارث حرّی در هیچ مرتبه ای از مراتب انساب و اسباب نداشته باشد، ولکن وارث رقّ از ارحام دارد و ترکه میت هم وفا به ثَمَن او می کند، از ترکه میت باید او را بخرند و آزاد نمایند؛ چه متحد و چه متعدد به تقدیمِ الاقربُ فالاقرب، و امّا در غیرِ ارحام محل اشکال است. و علی ایِّ حال، بعد از خریدن و آزاد نمودن بقیه ترکه را به وارثیت به او می دهند و مولای آن وارث رقّ نمی تواند امتناع نماید از فروختن، یا طلب نماید زیاده بر ثَمَنُ المثل را. و اگر وارث رقّی هم در هیچ طبقه و مرتبه ندارد، وارث او حضرت امام زمان علیه السلام خواهد بود.
و اگر وارث رقّ یک نفر است و ترکه وفا به ثمن او نمی کند به هر مقدار که وافی است بخرند؛ ولو بعض از آن یک عبد باشد و اگر وارث رقّ
کتابحاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 55 متعددند و ترکه وافی به ثمن همه آنها نباشد، پس مقدم بدارند خریدنِ تمامِ بعضِ از ورثه را بر خریدن بعضِ از تمامِ ورثه، و در تعیین آن بعض محتمل است رجوع شود به قرعه.
و فرقی نیست در آنچه گفته شد بین آنکه مورّث یا وارث، مملوکِ خالص باشد یا مدبَّر یا اُمِّ ولد یا مکاتبی که ادا ء ننموده باشد چیزی از مالُ الکِتابه را.
هرگاه شخصِ حرّی متقرّب شود به میت به توسط عبدی، یا غیرِقاتل متقرّب شود به میت به توسط قاتل، یا مسلمی متقرب شود به میت به توسط کافری، او وارث خواهد بود؛ اگر وارثِ بی مانعی اقربِ از او به میت نباشد.
هرگاه وارث قریب که رقّ یا کافر بود بعد از فوتِ مورّث آزاد و مسلمان بشود، پس اگر وارثِ بعید غیر حضرت امام زمان ـ سلام الله علیه ـ بوده باشد و متحد بوده باشد و یا متعدد باشد ولکن حریت و اسلامِ وارثِ قریب بعد از قسمتِ جمیعِ ترکه بوده باشد، آن رقّ یا کافر، وارث نخواهد بود. و اگر وارثِ بعید امام زمان علیه السلام بوده و حریّت و اسلامِ وارث، قبل از انتقال ترکه باشد به بیت المال، اشکالی نیست که ترکه حقِّ آن وارث خواهد بود. و اگر وارثِ بعید متعدد بوده و این حریت و اسلام وارث قریب قبل از قسمت بوده باشد آن وقت وارث قریب وارث خواهد
کتابحاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 56 بود بالانفراد اگر مقدم باشد بر سایر ورثه در طبقه و درجه، و بالمشارکه، اگر مساوی باشد فی الدرجة و الطبقة فی جمیع الترکه اگر ابداً قسمتی نشده، و فی البعض الباقی اگر بعضی قسمت شده دون بعض دیگر؛ اگر چه احتیاط به صلح در آن مقدار قسمت شده سزاوار نیست که ترک شود. هرگاه بعضِ وارث، مثل نصفِ آن مثلاً، آزاد است و نصف دیگر او رقّ، به مقدار آنچه آزاد است ارث می برد.
، حمل است: که حمل ارث نمی برد مگر با انفصالش حیاً؛ ولو آنکه وقتِ موتِ مورّث زنده باشد، ولکن از برای او نصیب دو پسر جدا می کنند احتیاطاً.
، تولد اولاد است از زنا: که بین آن طفل و بین ابوین و منتسبین به ابوین توارثی نیست اگر از ابوین هر دو زنا باشد، و اگر از احدهما زنا باشد دون دیگری، آن وقت بین آن طفل و بین زانی و منتسبین به زانی توارثی نخواهد بود. و امّا بین آن طفل و بین اولادش و زوج یا زوجه اش و بین احد الابوین که از او زنا نباشد، توارث خواهد بود.
بدانکه هرگاه طفل متولد از وطیِ به شبهه بشود، بین آن طفل و اولادش و بین آن شخص مشتبه و اقاربش؛ چه پدر و مادر، هر دو یا احدهما، توارث خواهد بود. و همچنین اگر ولد از وطی به حرام حاصل شده باشد ـ از قبیل ولد الحیض، و موطوئة ُ الاُمّ در رمضان و امثال اینها ـ بین او و بین ابوین و منتسبین به آنها توارث خواهد بود؛ چون در این موارد وطی حرام است، نه آنکه زوجه از زوجیت خارج شده باشد و اجنبیه بوده باشد. و هکذا در کسانی که به مذهب آنها وطی و نکاح غیر مشروع را مشروع می دانند یا نکاح محرمات را جائز می دانند، مثل مجوس اگر به
کتابحاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 57 وطی ایشان از روی نکاح فاسدشان نسبی حاصل شود، پس به آن نسب فاسد توارث خواهد بود؛ چنانچه به نسب صحیح توارث می باشد، لکن به شرط آنکه به طریقه و شریعت خود حلال نموده باشند مقاربت را، نه آنکه به مذهب خود زنا کرده باشند.
، لعان است: که بین فرزندی که به سببِ انکارِ او لعان واقع شده و بین پدر و اقارب پدر توارثی نخواهد بود. و امّا بین آن فرزند و بین مادر و اقارب مادر، توارث ثابت است و اگر بعضی از اقارب ابوینی باشند و بعضی اُمِّی تنها، همه بالسویه ارث می برند ذکوراً و اناثاً؛ چون انتساب اَبی به لعان باطل شد و همه به انتساب اُمّی ارث می برند.
اگر پدر بعد از لعان اعتراف نماید به فرزندی آن طفل، پس آن طفل ارث می برد از آن پدر، نه از اقارب پدر و نه آن پدر و اقاربش از آن ولد؛ چنانچه در جمیع موارد ثبوت نسب به اقرار، ثبوت در حق مقرّ است نه در حق مقرُّلَه و نه در حق اقارب و انساب این دو، مگر آنکه آن مقرُّلَه و آن انساب هم تصدیق بنمایند پدر را.
- چنانچه نسب به اقرار ثابت می شود، همچنین به استفاضه و به فراش هم ثابت می شود، آن وقت بین آن ولد و بین والد و والده و انسابشان توارث خواهد بود.
هرگاه زوج در حال مرض عقد نماید زنی را و قبل از دخول، زوج به همان مرض از دنیا برود، آن وقت آن زوجه از زوج خود ارث نمی برد و استحقاق مهریه هم اصلاً ندارد. وهرگاه زوج از آن مرض
کتابحاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 58 خوب بشود بعد از دنیا برود، و یا خوب نشود ولکن به مرضی غیر آن مرض از دنیا برود، یا به حرق و غرق و هدم از دنیا برود، یا زوج صحیح بود که عقد نمود یا مریض بود، لکن بعد المقاربه از دنیا برود، آن وقت زوجه از آن زوج ارث می برد. چنانچه هرگاه زوجه مریضه باشد و او را عقد نماید، پس هر یک مقدّم از دنیا برود آن دیگری از او ارث می برد، مطلقا.
آن است که دو نفر یا زیاده که بین آنها توارث باشد به یک آن بمیرند که معلوم باشد تقارن موتشان، مطلقاً بین آنها وراثتی نخواهد بود، بلکه ارث هر یک به وارث حیِّ او می رسد؛ اعم از آنکه موتشان حتفُ الانف باشد یا به قتل باشد یا به سم یا به گزنده یا به سوختن یا به عفونت هوا و به بخاری و زغالی شدن یا از بلندی افتادن یا بنائی به سرشان خراب شدن یا به سیل و به غرق شدن و امثال اینها. و ایضاً اعم از آنکه احدهما به سببی بمیرد و دیگری به سبب دیگر یا هر دو به یک سبب بمیرند.
هرگاه دو نفر یا زیاده که بینشان توارث باشد به یکی از اسباب سابقه بمیرند و معلوم نباشد موتشان مقدم و موخر بوده یا مقارن بوده یا معلوم باشد که به یک آن نبوده بلکه تقدم و تاخر داشته، امّا معلوم نباشد مقدم کدام بوده و موخر کدام، پس هرگاه علم به تاریخ فوت احدهما المعیّن بوده باشد در این صورت حکم می شود به تاخّرِ فوت مجهول التاریخ و وارثیّت او از معلوم التاریخ، دون عکس؛ چه در غرقی و مهدومٌ علیه و چه در غیر این دو. و ایضاً اعم از آنکه یکی به سببی مرده باشد و دیگری به سبب دیگر یا هر دو به یک سبب مرده باشند. و هرگاه در فرض مساله، علم به تاریخ فوت احدهما المعیّن هم نباشد، پس در غرقی و
کتابحاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 59 مهدومٌ علیه حکم می شود به توارث و در غیر این دو محتمل است رجوع به قرعه و احوط تصالح و تراضی است.
و بدانکه در حکم غرقی است غرق شدن در آب مضاف و در مایعات و فرو رفتن در گل و بالوعه و نحو اینها. و در حکم مهدومٌ علیه است انهدام کوه و انکسار شاخه درخت و وقوع خیمه و خانه مویی بر سر انسان.
کیفیت وارثیّت از دو طرف، به این نحوه است که فرض می شود حیات هر یک بعد از فوت دیگری و از ترکه حال الفوت آن دیگری به او ارث می دهند، لکن از غیر آن مالی که از دیگری ارث برده و امّا درخصوص آن مالی که از دیگری ارث برده توارثی نیست، و ارث هر یک را به وارث حیّ او می دهند. مثلاً پدر و پسری در زیر هوار تلف شده اند و معلوم است موتشان مقارن یکدیگر نبوده و علم به تاریخ فوت احدهما المعیّن هم نیست که در این صورت قطعاً بینشان توارث خواهد بود، و ترکه پدر هزار تومان بوده و ترکه پسر ششصد تومان، و وارث پدر مهدومٌ علیه منحصر بود به همین پسر و یک دختر، و وارث پسر
کتابحاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 60 مهدوم ٌ علیه منحصر بود به همین پدر و یک پسر، پس از هزار تومان ترکه شخص پدر ششصد و شصت و شش تومان و خورده ای حقِّ پسری است که وارثِ پسرِ مهدومٌ علیه است، و سیصد و سی و سه تومان و سه قران و خورده ای حق یک دختری است که پدر و برادرش مهدوم علیه شده اند، و از ششصد تومان ترکه شخص پسری که مهدومٌ علیه است، پانصد تومان حق پسر اوست و صد تومان حق دختری که وارث پدر است.
شرط است در وارثیّت از طرفین دو امر: عدم حاجب و مانع از برای هر یک، از ارث بردن از دیگری به هیچ نحوی از انحاءِ موانع سابقه ولاحقه. مال داشتن هر دو. و اگر یکی از این دو شرط مفقود شود از هر دو، بین این دو وراثتی نخواهد بود، و اگر مفقود شود از یکی دون دیگری؛ به اینکه یکی مال دار بود دون دیگری با عدم مانع، یا یکی مانع دار بود دون دیگری، ارثِ مال دار و مانع دار را به دیگری می دهند، دون عکس.
، وجود مرتبه مقدم از ورّاث است: که با وجود آن بدون مانع، مرتبه موخره ارث نمی برند؛ چون از برای ورّاث شش مرتبه است مرتّب: ابوین و اولاد و ان نَزَلوا. جد و جده و ان عَلوا و اخوه و اخوات و اولاد آنها و ان نَزَلوا. سوم: عمو و عمه و خالو و خاله و ان عَلوا و اولادشان و ان نَزَلوا. چهارم: ولاء عتق. ولاء ضمان جریره. ولاء امامت. و امّا زوج و زوجه با جمیع مراتب ششگانه ارث می برند به غیر زوج که با ولاء امامت شریک نخواهد گردید، بلکه با انحصار وارث از طبقات انساب و اسباب به زوج و حضرت امام زمان - ارواح العالمین له الفداء - تمام ترکه را زوج ارث می برد؛ به تفصیلی که
کتابحاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 61 سابقاً ذکر شد و ان شاء الله تعالی بعد هم ذکر خواهد شد.
، وجود درجه مقدم است از هر صنفی: که با وجود آن، درجه موخره از همان صنف ارث نمی برد، ولکن این درجه مقدمه از صنفی، مانع درجات موخره از صنف دیگر نیستند. و ما ذکر می کنیم درجات این طبقات مذکوره را در ضمن چند مساله:
از برای طبقه اولی که مقدمند بر جمیعِ طبقات ورّاث، دو صنف است:
صنف اوّل، یک درجه است که ابوین میت باشد و این صنف درجاتی ندارد.
صنف دوم، اولاد میّت اند و از برای آنها درجاتی است مرتّب، مثلاً اولاد بلاواسطه، درجه مقدمند که با وجود یک نفر از آنها، اولاد به واسطه ارث نمی برند. و همچنین اولاد به یک واسطه مقدمند بر اولاد به دو واسطه و هکذا. پس معلوم شد که با وجودِ ابوین میت، اولاد به ده واسطه ارث می برند به شرط نبودن اولادی اقرب از آنها درجةً.
از برای طبقه دوم نیز دو صنف است:
صنف اول: جد وجده میت است و ان عَلوا، و از برای آنها درجاتی است مرتّبه، مثلاً جدوده بلاواسطه میت مقدمند بر جدوده ابوینِ میت. و با نبودن جدوده بلاواسطه، جدوده ابوینِ میت مقدمند بر جدوده جدوده میت و هکذا.
صنف دوم: اخوه و اخوات میت است و اولاد آنها و ان نَزَلوا، و از برای آنها نیز درجاتی است مرتّب. مثلاً اخوه و اخواتِ ابوینیِ میت درجه اش مقدم است بر اخوه و اخوات ابی، پس با وجود یک نفر از اخوه و اخوات ابوینی اخوه و اخوات ابیِ فقط ارث نمی برد. و امّا از اخوه اخوات ا ُمّیِ
کتابحاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 62 فقط مقدم نیستند، یعنی اخوه و اخوات اُمّیِ فقط هم با اخوه و اخوات ابوینی ارث می برند و هم با اخوه و اخوات ابیِ فقط با نبودن ابوینی. و همچنین مطلق اخوه و اخوات چه ابوینی یا ابیِ فقط یا اُمّیِ فقط، درجه شان مقدم است بر اولاد اخوه و اولاد اخوات، پس با وجود یک نفر اخوه و اخوات ولو ابیِ فقط باشد یا اُمّیِ فقط، اولاد اخوه و اولاد اخوات ولو ابوینی باشد ارث نمی برند. و همچنین اولاد بلاواسطه اخوه و اخوات ابوینی درجه اش مقدم است بر اولاد بلاواسطه اخوه و اخوات ابیِ تنها، و امّا بر اولادِ بلاواسطه اخوه و اخوات اُمّیِ فقط، مقدم نیستند. پس با وجود یک نفر از اولاد اخوه و اخوات ابوینی ولو اناثِ از اناث باشد، اولاد اخوه و اخوات ابیِ فقط، ارث نمی برند ولو ذکورِ از ذکور باشند.
و امّا اولاد اخوه و اخوات اُمّیِ فقط، هم با اولادِ اخوه و اخواتِ ابوینی ارث می برد و هم با اولاد اخوه و اخوات ابیِ فقط. و همچنین اولادِ بلاواسطه اخوه و اخواتِ میت ولو اناث از اناث ابیِ فقط یا اُمّیِ فقط، درجه شان مقدم است بر اولادِ به یک واسطه ولو ذکور از ذکور از اخوه ابوینی باشد و هکذا.
و معلوم شد که با وجود یک نفر از جدوده بلاواسطه، جدوده به واسطه ارث نمی برد. و امّا اولاد اخوه ولو به ده واسطه ارث می برند به شرط آنکه احدی از درجاتِ مقدمه از همین صنفِ اخوه و اولادشان، یافت نشود. و همچنین معلوم شد که با وجود یک نفر از اخوه میت ولو ابیِ فقط یا اُمّیِ فقط باشد، درجات موخره از همین صنفِ اخوه و اولادشان ارث نمی برند. و امّا درجات موخره از صنفِ جدوده ارث می برند، به شرط عدم وجود درجه مقدمه از همین صنفِ جدوده.
از برای طبقه سوم یک صنف است و از برای همین یک
کتابحاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 63 صنف درجاتی است که با وجود درجه مقدم، درجه موخر ارث نمی برند، مثلاً عم و عمه ابوینی نسبت به عم و عمه ابیِ فقط مقدمند، نه نسبت به عم و عمه اُمّیِ فقط، که آنها، هم با ابوینی ارث می برند و هم با ابیِ فقط. و همچنین خال و خاله ابوینی نسبت به خال و خاله ابیِ فقط درجه مقدمند دون اُمّیِ فقط، که اُمّیِ فقط هم با خال و خاله ابوینی ارث می برد و هم با خال و خاله ابیِ فقط. بلی با بودن خال و خاله ابوینی، عم و عمه ابیِ فقط ارث می برند به شرط نبودن عم و عمه ابوینی. و همچنین با بودن عم و عمه ابوینی، خال و خاله ابیِ فقط ارث می برند، به شرط نبودن خال و خاله ابوینی و از این جهت عم و عمه با خال و خاله هم دو صنف می باشند. و هکذا درجه عم و عمه و خال و خاله، مطلقاً مقدم است بر درجه اولاد آنها. پس اگر میت یک عمه ابی و یا اُمّیِ فقط داشته باشد یا یک خاله ابی یا اُمّیِ فقط داشته باشد و یک پسر عمو و پسر خالوی ابوینی، تمام ارث به عمه یا به خاله می رسد و به پسرعمو و پسر خالو ابداً ارث داده نمی شود.
و همچنین درجه اولاد بلاواسطه عمومه و خئوله، مطلقاً مقدم است بر درجه اولادِ به یک واسطه عمومه و خئوله. مثل آنکه میت یک پسر خاله دارد و یک نواده عمومه، تمام ارث به پسرخاله می رسد و به نواده عمو ابداً ارث داده نمی شود.
و هکذا درجه عم و عمه و خال و خاله میت و اولادِ اینها مطلقاً مقدم است بر درجه عم و عمه و خال وخاله ابوینِ میت. پس اگر میت نبیره خاله دارد و عموی پدر، تمام ارث به نبیره خاله می رسد و به عمویِ پدرِ میت، ارث داده نمی شود. و همچنین درجه عمو و عمه و خالو و خاله ابوینِ میت مطلقاً مقدم است بر درجه عمو و عمه و خالو و خاله جد و جده میت و هکذا.
کتابحاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 64 بدانکه این قاعده کلیه در همه جا مطّرد است، مگر در صورتی که وارث در طبقه سوم منحصر باشد به عمویِ ابیِ فقط؛ چه متحد و چه متعدد، که ابداً نه عموی ابوینی دارد و نه عموی اُمّی و نه عمه مطلقاً و نه خال و خاله مطلقاً، و از درجه بعد هم ابنِ عمِّ ابوینی دارد؛ چه متحد و چه متعدد، و چه اولاد عمِّ ابیِ فقط یا اُمّیِ فقط هم باشد یا نباشد، و چه اولاد خال و خاله هم مطلقاً باشد یا نباشد، و چه بنتِ عمِّ ابوینی هم باشد یا نباشد. در این صورت ابنِ عمِّ ابوینی چه متحد و چه متعدد، به جای عمِّ ابیِ فقط یا اُمّی ارث می برد و عمِّ ابیِ فقط ارث نمی برد اصلاً. و همچنین اولاد عمِّ ابیِ فقط یا اُمّیِ فقط و اولاد خال و خاله مطلقاً و دختران عمو و عمه ابوینی ارث نمی برند. و فرقی نیست در این حکم بین آنکه احدالزوجین هم باشند یا نه. بلی اگر با اعمِّ ابی، عمه ابی هم باشد یا خال و خاله هم مطلقاً باشد، به ابنِ عمِّ ابوینی ارث داده نمی شود؛ اگرچه احتیاط به صلح اولی است؛ چنانچه در صورتی که عمه ابی فقط باشد با ابنِ عمِّ ابوینی، احتیاط به صلح مطلوب است. و این مساله به اجماع از تحتِ قاعده کلیه خارج شده.
پس معلوم شد که اگر عموی ابوینی یا اُمّیِ فقط باشد مطلقاً، یا خال و خاله باشد مطلقاً، یا عمویِ ابیِ فقط باشد با عمه یا با خال و خاله، اولاد عمو و عمه و اولاد خالو و خاله مطلقاً محروم از ارث خواهند بود.
کتابحاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 65