امام و انقلاب اسلامی
تحصن در دانشگاه تهران
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اهوازی، عبدالرزاق

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زبان اثر : فارسی

تحصن در دانشگاه تهران

تحصن در دانشگاه تهران 

‏اعلان بستن فرودگاه مهرآباد و به تأخیر افتادن بازگشت امام به وطن، موج تازه ای از‏‎ ‎‏تظاهرات و اعتصابهای گسترده از جمله راهپیمایی شکوهمند و پرجوش و خروش 28 ‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 73

‏صفر را به همراه آورد.‏

‏شعارهایی که مردم در راهپیمایی 28 صفر (7 بهمن 1357) و تظاهرات پراکنده دیگر‏‎ ‎‏مطرح می کردند، از جمله شعار «وای به حالت بختیار، اگر فردا امام نیاد، اگر فردا امام‏‎ ‎‏نیاد، مسلسلها بیرون میاد» و یا «وای اگر خمینی حکم جهادم دهد ـ ارتش دنیا نتواند که‏‎ ‎‏جوابم دهد» به خوبی روحیه مردم را در به مبارزه طلبیدن دشمن را نشان می داد.‏

‏در این اوضاع و احوال، فکر تحصّن اعتراضی روحانیان مبارز دانشگاه تهران (در‏‎ ‎‏تاریخ 8 بهمن 1357)، در جمع ما مطرح و در همان لحظات اولیه با شرکت دهها نفر از‏‎ ‎‏روحانیان که بعداً تعداد آنها به صدها نفر رسید، به سرعت شکل اجرایی گرفت.‏

‏مردم در حمایت از این تحصن به سوی دانشگاه به حرکت درآمدند و وقتی از سوی‏‎ ‎‏نیروهای نظامی مستقر در میدان انقلاب(24 اسفند)، متوقف شدند، شروع به درگیری و‏‎ ‎‏مقابله کردند که این کار در چند نوبت انجام شد. ولی سخت ترین درگیری در بعد از ظهر‏‎ ‎‏اولین روز تحصن روی داد که در نتیجۀ آن، عده زیادی شهید و مجروح شدند و مردم‏‎ ‎‏جنازه شهداء را به دانشگاه آوردند و در خیابانها گرداندند، آنها با عصبانیت شعار‏‎ ‎‏می دادند: «رهبران ما را مسلح کنید» در چنین شرایطی جمعیت زیادی هم در صحن و در‏‎ ‎‏داخل مسجد دانشگاه حضور داشتند که لازم بود هم آنها را مشغول بسازیم و هم کنترل‏‎ ‎‏کنیم تا حوادث تلخ دیگری روی ندهد. ‏

‏به همین دلیل من نیز مثل جمع دیگری از دوستان، در اجتماع این مردم در مسجد‏‎ ‎‏سخنرانی کردم و با ارائه تحلیلی گفتم: «رژیم در مقابل فشار افکار عمومی داخل و‏‎ ‎‏خارج، نمی تواند زیاد مقاومت کند و در نهایت مجبور خواهد شد که با آمدن امام‏‎ ‎‏موافقت کند» و یکبار دیدم که جوانها بی محابا در معرض خطر اصابت گلوله قرار‏‎ ‎‏می گیرند. به میان جمعیت رفتم و عبای خودم را از دوش درآورده و در مقابل آنها ایستادم‏‎ ‎‏و به آنها گفتم، حق ندارید که چنین کارهایی بکنید و بعد هم آنها را همراهی کردم و آنها‏‎ ‎‏هم همانجا ماندند و شعار «رهبران ما را مسلح کنید» دادند.‏

‏امام دربارۀ این کشتارهای دسته جمعی در تهران و در چند شهر دیگر، اعلامیه ای (در‏‎ ‎‏تاریخ 9 بهمن 1357) صادر و تأکید کردند «تا دیروز محمدرضای خائن، ارتش را با آتش‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 74

‏گشودن روی ملت و برادران و خواهران خود ننگین کرد، اکنون نوکر یا نوکران خائنش این‏‎ ‎‏خدمت به استعمار را به عهده گرفتند»‏‎[1]‎‏ و پس از تشکر از مردم برای تحمل این همه‏‎ ‎‏مصیبت و زحمت، افزودند «...من در اولین فرصت خودم را نزد شما می بینم تا در شادی‏‎ ‎‏و غم با شما سهیم باشم و با هم در صف واحد به اعمال عمال اجانب، خاتمه دهیم.»‏‎[2]‎‏ ‏‎[3]‎

‎ ‎

کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 75

  • . صحیفه امام؛ ج 6، صص 1 ـ 2.
  • . همان جا.
  • . انقلاب و پیروزی؛ صص 160 ـ 162.