نگرانی امام از تبلیغ سوء علیه شهید بهشتی
در جریان اولین انتخابات ریاست جمهوری حزب جمهوری اسلامی، شهید بهشتی را نامزد کرده بود وما همه برنامه هایمان را با محوریت ایشان تنظیم کرده بودیم. بالاخره با پشت سر هم اندازیهایی که شد، شهید بهشتی را حذف کردند. اینقدر برای ما مهم بود که من و آیت اللّه خامنه ای شبانه از اینجا(تهران) به قم رفتیم و خدمت امام رسیدیم. امام هم معمولاً آخر شب، کسی را نمی پذیرفتند، نمی خواستند وقتی بدهند. گفتیم از تهران آمدیم و وقت بدهید. مقاومت کردیم. امام در اندرون بودند و ما در بیرون بودیم. آن زمان هنوز امام در منزل آقای یزدی بودند. امام بلند شدند و به راهرو آمدند و وسط دو اتاق نشستند. ما دو نفر هم به راهرو رفتیم. شاید امام از قبل موضع داشتند و می خواستند قضیه را اینگونه به ما بفهمانند. جدی نگرفتند که مثلاً به اتاق ما بیایند و یا ما را به اتاق خودشان ببرند. می دانستند که ما برای چه چیزی آمده ایم. ما به امام اصرار کردیم و نظریات خودمان و اوضاع را گفتیم. ایشان نپذیرفتند. هر چه گفتیم، نپذیرفتند. برای ما سنگین بود. ولی ما امام را دوست می داشتیم، ارادت داشتیم، تابع بودیم و ولایت را با جانمان قبول کرده بودیم. گفتم که ما تسلیم هستیم ولی بدانید که مشکل خواهیم داشت. شما به اندازه ما آقای بنی صدر و آیت اللّه بهشتی را نمی شناسید. آن موقع، علیه شهید بهشتی خیلی تبلیغات بد شده بود. می گفتند انحصارطلب است.
کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 293 هر تهمتی که داشتند به ایشان می زدند. با این همه تبلیغاتی که شده بود، امام هم نگران بودند.
کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 294