کیفیت تشکیل هسته مرکزی روحانیون مبارز خارج از کشور به چه نحوی بوده و نقش شما در این هسته به چه شکلی بوده است؟
در آغاز ورود امام به عراق روابط ایران و عراق حسنه نبود، به همین جهت دولت عراق به مخالفین دولت ایران اجازه می داد که هر فعالیت سیاسی که می خواهند علیه رژیم پهلوی انجام بدهند و از کلیه افرادی که مخالف شاه بودند دعوت هم کرده بود بیایند. رادیو و امتیاز
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 117 انتشار روزنامه به آنها می دادند و در آنجا ما هم کوشش کردیم و یک برنامه رادیویی گرفتیم که آقای دعایی سخنگوی روحانیون مبارز بود که ایشان هفته ای یکروز می رفت و در حدود نیم ساعت برنامه اجرا می کرد، البته برنامه ای که ایشان اجرا می کرد با مشورت بقیه برادران بود. نجفی ها با این کارها مخالف بودند و دنبال این بودند که ببینند این چه کسی است که می رود و رادیو صحبت می کند و برنامه اجرا می کند. بالاخره در آن روزی که ایشان برای صحبت کردن می رفت، روز را مشخص کردند و سرانجام شناسایی کرده بودند. اوضاع آنجا هم این جوری بود که یک روز آقای سید حمید روحانی آمد گفت که امروز می خواهیم مدرسه
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 118 سید برویم، نماز شرکت نمی کنیم. گفتم مدرسه سید چه خبر است؟گفت تصمیم گرفتند اثاث آقای دعایی را بیرون بریزند. آنجا یک متولی خیلی متعصب داشت که نوه سید بود، به ایشان حرفهایی راجع به آقای دعایی و همه افرادی که مبارزه می کردند گفته بودند و باید بگویم اصولاً ما را توده ای و کمونیست و نجس می دانستند. به هر حال تصمیم گرفته بودند اثاثیه آقای دعایی را بیرون بریزند و او را از آنجا بیرون کنند و ایشان گفت که به آن مدرسه می رویم و هر چه پیش آمد کوتاهی نمی کنیم. تصمیم گرفته بود که دعوا کند و مبارزه کند ولی ما رفتیم و دیدیم نه خبری نیست خوشبختانه چنین کاری نکردند ولی چنین نیت هایی با افرادی که مبارزه می کردند و شناخته شده بودند وجود داشت.
برادرهایی هم که آنجا حضور داشتند بطور متفرق و قاچاق از طریق آبادان و خرمشهر و یا از طریق کویت یا پاکستان و از راههای مختلف خودشان را به عراق رسانده بودند و در جوار حضرت امیر(ع) و در خدمت حضرت امام (ره) بودند. از نظر دولت عراق با فعالیتهای سیاسی مخالفتی نبود بلکه امکانات می دادند و اگر می خواستیم اعلامیه ای چاپ بکنیم اجازه می دادند و البته امن العام عراق در بغداد بود. ما اعتراض کردیم و گفتیم ما برای چاپ یک اعلامیه باید بغداد بیاییم از شما امضاء بگیریم این درست نیست و در خود نجف یک کسی را تعیین کنید که پیش او برویم، گفتند استاندار نماینده ماست شما اگر کاری داشتید به ایشان مراجعه کنید.
ما ابتدائاً یک روزنامه به نام 15 خرداد آنجا منتشر کردیم که 12 شماره از آنرا چاپ کردیم و به خارج از عراق و از جمله برای انجمن اسلامی دانشجویان ایران در خارج از کشور فرستادیم و بعضی از
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 119 نسخه هایش را جاسازی کردیم و به ایران هم فرستادیم. من بعضی از این نسخه ها را احتمالاً داشته باشم ولی 12 شماره را آقای سید حمید روحانی حتماً دارد، ایشان خیلی مقیدبه حفظ کردناینها بود. تشکیل این روزنامه به وسیله من و آقای روحانی و آقای شیخ حسن کروبی بود، دیگران هم کمک می کردند اما از اینکه روزنامه منتشر می شود اطلاع نداشتند.
فعالیتها در آنجا انفرادی بود هر کسی خودش به سلیقه خودش با ایران روابطی داشت و اطلاعاتی پیدا می کرد، کارهای انقلابی انجام میداد، گاهی هم جلساتی تشکیل می شد منتهی آن جلسات خیلی مفید نبود. و منجر به اختلاف و دعوا می گردید که نمونه ای از آن هم اتفاق افتاده بود.
ما دیدیم که با این وضع کار پیش نمیرود امام هم کم و بیش از این اختلافات مطلع بودند و از اینکه وقتی ما دور هم می نشینیم و بین ما اتحاد نظر و وحدت وجود ندارد رنج می بردند و همینطور شهید حاج آقا مصطفی هم از این اختلافات ناراحت می شدند، بالاخره به این نتیجه رسیدیم که یک تشکیلاتی درست کنیم و همه باهم به اتفاق آرا کار را انجام بدهیم. جلسه ای تشکیل شد در آن جلسه تصمیم بر این شد که رای گیری کنیم و به عنوان هسته مرکزی روحانیت مبارز خارج از کشور سه نفر را انتخاب کنیم. هدف این بود که این سه نفر برای عضو گیری افرادی که مایلند عضو این تشکل شوند اقدام بکنند منتهی این فرد می بایست شرایطی را که در اساسنامه قید شده بود بپذیرد و بعد اعضای هسته مرکزی هم به اتفاق آرا آن شخص را تایید کنند. افرادی که در آن
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 120 جلسه به تاریخ 28 جمادی الاخر 1396 یعنی درست 25 سال قبل شرکت کرده بودند عبارتند از: آقای دعایی، آقای سید هادی موسوی، آقای سید حمید روحانی، آقای محمد طاووسی، آقای قاسم پور، آقای رحمت که یک مدتی امام جمعه تنکابن بودند، آقای ناصری، آقای املایی که مرحوم شده اند، آقای سجادی، آقای نعمتی که الآن از فضلای قم است، آقای انصاری، که ایشان در نجف خیلی فعال بود ولیایران که آمد عضو اصحاب آقای منتظری شد، آقای ثقفی که مدتی امام جمعه چناران بود، آقای نیکنام که از طلاب قم است، آقای فاضل فردوسی و
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 121 خود من آن وقت به فردوسی معروف بودیم، آقای برقعی،آقای محتشمی، آقای سید باقر موسوی و آقای سمیعی که اسم مستعار آقای محمد منتظری بود طی انتخاباتی که در این جلسه برگزار شد آقای ناصری، آقای محتشمی و بنده به عنوان هسته مرکزی انتخاب شدیم.
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 122