کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی «نقش زمان و مکان در اجتهاد»
نیازهای جدید تکامل فقه
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

پدیدآورنده : معرفت، محمد هادی

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1374

زبان اثر : فارسی

نیازهای جدید تکامل فقه

مصاحبه با آیةالله هادی معرفت

نیازهای جدید تکامل فقه

 -  ضمن تشکر خواهشمندیم دربارۀ تأثیر زمان و مکان در اجتهاد که حضرت امام فرمودند توضیح بفرمایید که منظور چیست و اگر مؤیدات و ادله ای براین نظریه هست ذکر نمایید و نیز برخی از شبهاتی را که در تفسیر آن مطرح می کنند تبیین نمایید. 

استاد: ‏مسأله نقش زمان و مکان در استنباط احکام فقهی و اینکه فقیه باید به‏‎ ‎‏جریانات روز آگاهی کامل داشته باشد امر مسلمی است، ولی باید محدودۀ آن‏‎ ‎‏روشن بشود که زمان و مکان در چه بخشی از احکام نقش دارد. ‏

‏ما احکام شرعیه را ابتداءاً به عبادات و معاملات تقسیم می کنیم و از طرف دیگر‏‎ ‎‏یک سری از مسائل شریعت را مربوط به احکام می دانیم و قسمتی دیگر را مربوط به‏‎ ‎‏موضوعات می دانیم. در باب عبادات همان گونه که خود احکام از ناحیۀ شارع‏‎ ‎‏می رسد فقیه باید برای فهم و استنباط آن، دنبال نصوص شرعی برود، در‏‎ ‎‏موضوعات آنها هم همین طور است مثلاً وقتی شارع می فرماید ‏«انَّ الصلوة کانت‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 341

علی المؤمنین کتاباً موقوتاً»‎[1]‎‏ یعنی نماز یک فریضه ای است بر مسلمانان؛ قرآن، هم‏‎ ‎‏«حکم» و هم «موضوع» را معین فرموده که نماز چیست و شرایطش کدام است؟ این‏‎ ‎‏را هم باید از شارع فهمید و توقیفی است. چیزی نیست که با سیر تاریخ و تحول‏‎ ‎‏زمان تحولی در آن حاصل بشود ‏«صلّوا کما رأیتمونی اُصلی»، «خذوا عنی‎ ‎مناسککم»‏ یعنی در هزار سال پیش حج همین بوده حالا هم همین است. هزار سال‏‎ ‎‏دیگر هم همین است و هیچ تغییری در مناسک حج یا در ارکان صلوة داده نمی شود‏‎ ‎‏در اینگونه مسائل یعنی در باب عبادات به طور مطلق -  چه دراحکامش و چه در‏‎ ‎‏موضوعات آن -  زمان نمی تواند نقش داشته باشد و اسلام. حدود اینها را از روز‏‎ ‎‏اول اسلام روشن کرده است و اکنون نیز همان طور هست و اما در باب معاملات‏‎ ‎‏بالمعنی الاعم، فقط شارع کلیاتی را دستور داده است در رابطه با خود احکام البته‏‎ ‎‏احکام در باب معاملات وضعی است و تکلیفی نیست (البته تکلیف هم داریم اما‏‎ ‎‏غالب احکام باب معاملات بامعنی الاعم، وضعی است) . ‏

‏در باب معاملات، شارع ‏«اوفوا بالعقود»‎[2]‎‏ و ‏«تجارة عن تراض»‎[3]‎‏ آورده‏‎ ‎‏همانطور که در عبادات ‏«ان الصلوة کانت علی المومنین کتاباً موقوتاً‏»، ‏«کتب علیکم‎ ‎الصیام»‎[4]‎‏، ‏«و لله علی الناس حِجّ البیت»‎[5]‎‏ داشتیم در معاملات هم باز یک سری‏‎ ‎‏احکام در قرآن مطرح است، اینها جزو احکام وضعی هستند، لذا فقها از ‏«اوفوا‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 342

بالعقود»‏ لزوم معامله را استفاده می کنند نه وجوب تکلیفی را. اما اینکه عقد معامله‏‎ ‎‏چیست؟ این بستگی دارد به عرف جامعه. لذا اینجاست که پای زمان و مکان به‏‎ ‎‏میان می آید، یعنی اینکه «مُشَخِّصِ موضوع» «مُبَیِّن شرایط موضوع» بستگی به عرف‏‎ ‎‏دارد و عرف هم یک چیزی است که زمان و مکان مستقیماً در آن نقش دارد. چون‏‎ ‎‏عرف یعنی آنچه که ‏«استقّر علیه عادة العقلاء»‏؛ سیره عقلایی برآن است و لذا‏‎ ‎‏اختصاص به مناطق اسلامی ندارد، فرض کنید در عقودی نظیر عقد اجاره، عقد بیع‏‎ ‎‏و عقد مضاربه، عقلای جهان چگونه برآن تسالم کردند، از باب تسالمات عرفیه و‏‎ ‎‏مراد از تسالمات عرفیه همان است که عقلا برآن در هرجای دنیا و در هر مقطعی از‏‎ ‎‏زمان یا مکان تسالم کردند و این می شود عرف. لذا عرف واقعاً بستگی دارد به زمان‏‎ ‎‏و مکان. شارع مقدس می گوید قرارداد عقلای را که عقلا برآن تسالم کردند و آن را‏‎ ‎‏سفهائی ندانستند، این را من قبول دارم. مثلاً دربارۀ مضاربه باید ببینیم عقلاً آن را‏‎ ‎‏چه می دانند؛ به جهت اینکه شارع خودش واضع عقد مضاربه نیست. شارع در‏‎ ‎‏مقطعی مضاربه را که یکی از عقود عقلایی بوده و از قبل جریان داشته، امضا کرده‏‎ ‎‏است. اینکه می گوییم نقش زمان و مکان در آن مؤثر است به این معناست که مربوط‏‎ ‎‏به عرف همان وقت بوده، یعنی شارع مقدس عقد مضاربه ای که بین عقلا بر اساس‏‎ ‎‏پول نقد و طلا و نقره متداول بوده، برآن صحه گذاشته است؛ متداول عرف بوده‏‎ ‎‏نقش فقها این بوده که وارد عرف می شدند و معامله ای را که عرف می دیدند در‏‎ ‎‏حدود آن تأمل می کردند، در مضاربه ای که عرف هم واقع می شد با قواعد شرع‏‎ ‎‏تطبیق می دادند، با سفهایی و عن کراهةٍ نباشد، بیع کالی به کالی نباشد و ربایی درکار‏‎ ‎‏نباشد، ضرری در کار نباشد. وقتی که اینها نبود ملاحظه کردند که موضوع مورد‏‎ ‎‏امضای شارع است. سپس سعی می کردند که ببینند عقلا مضاربه را تحت چه‏‎ ‎

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 343

‏شرایطی پذیرفته اند که این مربوط به زمان خودشان بود؛ حالا اگر این مضاربه را در‏‎ ‎‏زمان بعد عقلا به گونه ای دیگر مطرح کردند و در مضاربه به جای پول نقد، اعتبار را‏‎ ‎‏امضا کردند مثلاً آن موقعی که علامۀ حلی(ره) بحث شرکت را در کتابهای فقهی‏‎ ‎‏خود می نوشت عمیق شد در عرف تا ببیند شرکت رایج در عرف چیست؟ امام به ما‏‎ ‎‏در نجف می گفتند: شما مسایل را بروید توی بازار مطرح کنید نه در اطاقهای در‏‎ ‎‏بسته مدرسه یعنی بروید میان عرف، ایشان می فرمودند در متن جامعه بروید و‏‎ ‎‏مسایل را بررسی کنید. مضاربه مسأله ای است که الآن می خواهیم امضا بکنیم. ‏

‏علامه چه کرده است؟ علامه در عرف سه نوع شرکت را مشخص کرد: یک نوع‏‎ ‎‏شرکت اموال است دوم شرکت ابدان است و سوم شرکت وجوه است. دو نوع از‏‎ ‎‏شرکتها به نظر علامه با قواعد شرع تطبیق نمی کند اما نوع دیگر را که دیده با قواعد‏‎ ‎‏شرع تطبیق می کند همان مورد امضایی شارع است؛ ولی الان در عرف زمان ما،‏‎ ‎‏پیش از ده نوع شرکت وجود دارد و فقیه امروز نباید کتاب تذکره علامه را بردارد و‏‎ ‎‏بگوید: ‏«الشرکة علی ثلاثة اقسام»‏. و لذا بنده مکرر عرض کرده ام که بیشتر فقهای‏‎ ‎‏عصر ما مقلِد فقهای عصر سابق هستند آن کاری را که آنها می کردند اینها نمی کنند‏‎ ‎‏آنها وارد گود می شدند و معاملات را از عرف می گرفتند و شرایطش را تحقیق‏‎ ‎‏می کردند؛ بعد با قواعد اولیۀ شرع مطابقت می دادند و هرچه با آن تطابق می کرد‏‎ ‎‏کشف می کردند که مورد امضای شارع است و لذا تصحیح می کردند و هرجا که‏‎ ‎‏تطابق نمی کرد تصحیح نمی کردند. امروز هم ما باید همین کار را بکنیم اینکه‏‎ ‎‏امام(ره) این همه می گفت شما مقلِد نباشید آنها شرایط و ظروف زمان خودشان را‏‎ ‎‏بررسی کردند و قواعد اولیۀ شرع را بر همان تطبیق می کردند و با قواعد شرع تطبیق‏‎ ‎‏می دادند. شما هم اگر می خواهید فقیه باشید همان کار را بکنید و الّا فقیه نیستید. ‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 344

‏یک مثال روشن در این زمینه، بحث «خون» است. زمانی، هم در روایات بوده که‏‎ ‎«بیعُ الدّمِ حرامٌ من السُحت»‏ و همه فقها به عنوان اینکه ‏«نجسٌ لا ینتَفَع بها منفعةً‎ ‎محللّةً مقصودة»‏ بر معاملۀ آن خط بطلان کشیدند. و گفتند این مربوط به زمان‏‎ ‎‏خودشان است حتی اگر ما روایاتی هم داشته باشیم و داریم باز روایات ناظر است‏‎ ‎‏به خون (مسلوب المنفعة) یعنی خونی که در عرف مسلوب المنفعة است، جز‏‎ ‎‏منفعت حرام که اکل آن بوده است؛ یعنی اینها خون را دَلَمه می کردند و می خوردند‏‎ ‎‏که حرام و منفعة محرمة بوده است.  لذا شارع این را تجویز نکرده است. بنابراین‏‎ ‎‏امروزه حتی روایات را هم می توانیم طبق شرایط روز اطلاقش را اخذ نکنیم، چون‏‎ ‎‏آن روایات به دم مسلوب المنفعه منصرف است. یعنی امروزه فقیه با کمال شهامت‏

‏و جرأت می گوید برخلاف آن روایت من می توانم بگویم به اینکه بیع دم امروزه جایز است. ‏

 -  مثالی که در بحث مضاربه در رابطه با درهم و دینار فرمودید اگر چه بعضی از این شرایط در خود نصوص زمان شارع آمده اما ما چگونه استظهار کنیم تا بتوانیم آن را قاعده مند کنیم؟ 

استاد: ‏ما یک مسأله ای داریم و آن این است که دین تعبّد است؛ اما دایرۀ تعبد در‏‎ ‎‏باب عبادات است نه در باب معاملات. این یک اصل است یعنی اگر شارع گفت‏‎ ‎«احل الله البیع»‎[6]‎‏ این تعبد نیست. اما در احل ا لله البیع که تعبدی نیست من می گویم‏‎ ‎‏بیع، حلال است و ربا حرام است. این مسأله تعبد است اگر شارع می گوید ‏«احل الله‎ ‎البیع»‏ به جهت این است که یک معاملۀ عقلایی انجام می دهد  استثماری در کار‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 345

‏نبوده و معاوضه و تماثل در جهت راه اندازی کار است. اما اینکه شارع ‏«و حرّم الربا»‎ ‎‏می گوید چون ربا استثمار و نظایر آن است ظلم است؛ یعنی در باب معاملات اصل‏‎ ‎‏اولی این است که ملاک روشن است و شیوۀ فقهای قدیم هم بر این بوده که دنبال‏‎ ‎‏ملاک حکم بروند، آن را کشف می کردند و روی آن ملاک توسعه می دادند و تضییق‏‎ ‎‏می کردند و کاری به نص نداشتند. یک مثال می زنم، در باب حدود و دیات مسأله ای‏‎ ‎‏داریم و آن عبارت است از دیات ستّه که دیۀ یک انسان مسلمان هزار دینار طلا یا‏‎ ‎‏صد شتر یا دویست گاو یا هزار گوسفند یا دویست حلّه یا ده هزار درهم است. بیشتر‏‎ ‎‏فقها می گویند اینها موضوعیت ندارند، در رساله ها هم فقهای روشنفکر ما امروز باز‏‎ ‎‏هم می گویند این شش تا موضوعیت ندارند، اینجا ما با اشکال مواجه هستیم:‏‎ ‎‏اشکال اول این است که آیا این شش مورد در نص شارع آمده است یا نه؟ بعد از‏‎ ‎‏دقت ما به این نتیجه رسیدیم که مسألۀ حُلَل اساساً در روایات وارده از معصومین‏‎ ‎‏نیامده است. این چیزی است که در فقه اهل سنت مطرح است و «عبدالرحمن بن‏‎ ‎‏الحجاج» این را از «ابن ابی لیلا» برای امام صادق علیه‏‏ ‏‏السلام نقل می کند و امام صادق علیه‏‏ ‏‏السلام‏‎ ‎‏هم اعتنا نمی کند؛ آن پنج تا را می گوید اما این را مطرح نمی کند. این یک مسأله‏‎ ‎‏است. اشکال دوم در عدد حلّه است؛ چون در روایت منقول از مرحوم صدوق در‏‎ ‎‏«من لا یحضره» صد حلّه آمده است، اما وسائل آن را دویست عدد ذکر کرده است،‏‎ ‎‏در حالی که ما علت آن را نمی دانیم، این اشکال دوم است. تعبد به نصّ در باب‏‎ ‎‏معاملات این مشکلات را دارد. اما وقتی که به فرمایش علامه، یا به فرمایش فاضل‏‎ ‎‏هندی «صاحب کشف الانام» رجوع می کنیم توضیح می دهد و می گوید چگونه‏‎ ‎‏است که دیۀ یک انسان دویست حلّه باشد یا هزار دینار! اینکه با هم جور در‏‎ ‎‏نمی آید. ایشان می گوید این مسأله برای ما حلّ است چون ما حلّه ای را می گوییم که‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 346

‏هرکدام پنج دینار ارزش داشته باشد. این مشکل را حل می کند؛ یعنی ملاک همانهزار دینار است و حلّه مطرح نیست. این چیزها به عنوان قیمت اصل نیست. فقهای‏‎ ‎‏سلف(ره) ملاک را به دست می آوردند بنده هم در این زمینه تحقیق کردم؛ حضرت‏‎ ‎‏علی علیه‏‏ ‏‏السلام فرمود ملاک اصلی دینار است. ملاک را یا شارع به دست می دهد یا اینکه‏‎ ‎‏فقیه باید به دست بیاورد و روی ملاک، حکم برایش مشخص می شود ولی فقهایی‏‎ ‎‏که می گویند این پنج تا موضعیت دارند و اینها را به اقلّ قیمت روز می شود حساب‏‎ ‎‏کرد، به مشکلات برخورد می کنند به هرحال، اصل در معاملات بالمعنی الاعم آن‏‎ ‎‏است که تعبد در کار نیست ملاک را یا خود شارع ارائه داده یا اگر ارائه نداده فقیه باید‏‎ ‎‏به دنبال ملاک باشد و فقیهی که ملاک حکم را به دست نیاورده است از نظر عقلا‏‎ ‎‏فقیه نیست، بلکه فقیه مقلداست. ‏

 -  بنابراین که در معاملات جای تعبد نیست و فقیه باید ملاک حکم را به دست بیاورد و براساس آن حکم کند، آیا مصلحت سنجی و مصالح مرسله در معاملات راه ندارد و آیا لازمۀ سخن شما همین است یا نه؟ این مطلب را قبول می کنید؟ و آیا لازمۀ فرمایش حضرت عالی همین است؟ به عبارت دیگر برای به دست آوردن ملاک آیا آنچه را عقل فقیه به مصلحت درک می کند می توان حکم را به عنوان ملاک دائر مدار درک مصالح خودش قرار بدهند؟ 

استاد: ‏برای روشن شدن این مطلب (که تا حدودی مبهم است)، مثالی می زنم؛‏

‏مسأله ربا یکی از مسایل مشکل زمان ماست، مخصوصاً مسایل بانک. زیرا یکی از‏‎ ‎‏مسایل اجتماعی و اقتصادی روز مسألۀ بانک است -  یعنی جامعه ای منهای بانک‏‎ ‎‏نمی تواند روی پای خودش بایستد. معاملات بین المللی به هم می خورد و تمام‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 347

‏نظام اقتصادی، سیاسی و حتی نظام فرهنگی به هم می خورد، چون امروزه نظام دنیا‏‎ ‎‏روی بانک حرکت می کند و بانک یک هسته محوری است و از آنجایی که بانک را ما‏‎ ‎‏به وجود نیاورده ایم، نمی توانیم شرایطش را تغییر بدهیم پس خودمان را هم نباید‏‎ ‎‏گول بزنیم که اسمش مضاربه است و فلان یا امثال آن، زیرا بانکی محور است که‏‎ ‎‏اروپاییها برای ما آورده اند شرایطی را ما باید ملتزم بشویم که آنها گفتند و الّا ما از دنیا‏‎ ‎‏حذف می شویم یعنی اگر ما بخواهیم شرایطی را که آنها در بانک معتبر کردند ملغا‏‎ ‎‏کنیم، در واقع، خودمان را از سیستم اقتصادی دنیا کنار گذاشته ایم. پس باید بانک با‏‎ ‎‏تمام سیستم آن را بپذیریم. تا اینجا مسلم شد که بانک یک ضرورت اقتصادی و‏‎ ‎‏زیربنای تمام ضرورتهای جامعۀ ماست و سپس دنبال چاره باشیم که ربا را در بانک‏‎ ‎‏چگونه علاج بکنیم. اگر مثل بعضیها بگوییم که مصلحت جامعه اقتضا دارد که در‏‎ ‎‏بانکها ربا باشد، این مصلحت اندیشی چون در تعارض با احکام شرعی است،‏‎ ‎‏قابل قبول نیست با این حال، راه بسته نیست و ما روی کشف ملاک راه دیگری را پیش می گیریم. ‏

 -  آیا از باب تغییر موضوع می شود بگوییم که موضوع ربای آنجا اشخاص بودند ولی الان حیث حقوقی دارد؟ 

استاد: ‏مسأله این است که ربایی را که شارع حرام کرده همان ربایی بوده که بین‏‎ ‎‏اشخاص حقیقی جریان داشته و مسأله استثمار مطرح بوده است. و با ملاک قرار‏‎ ‎‏دادن عناوین باید دید که ربای متداول امروزه در بانک مشمول عنوان استثمار است‏‎ ‎‏یا نه؟ آیا استثماری در کار هست؟ به عبارت دیگر، اصلاً ربای بانکی برای این است‏‎ ‎‏که پولهای سرگردان را به کار بینداز و به واسطه آن، افراد به کار بیفتد و چرخ‏‎ ‎‏اقتصادی جهان بچرخد، و از طرف دیگر، شخص هم در کار نیست. و در واقع کار‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 348

‏بانک امروزه «منّا و الینا» است یعنی هیچ یک از ملاکات ربا که شارع در صدر اول‏‎ ‎‏حرام کرده در این معاملات ربوی بانکی وجود ندارد؛ پس وجهی برای حرمت آن‏‎ ‎‏نیست؛ لذا از این راه ما تحلیل و تحویز می کنیم که بهره بانکی اشکالی ندارد. البته در‏‎ ‎‏این مسأله بین بانکهای دولتی و خصوصی فرق است. ‏

 -  آیا می توان از روایت امام صادق در مسأله تساوی دیه یهودی با مسلمان (برای رفع بدبینی به اسلام) الغای خصوصیت را استفاده کرد و گفت حکمی موجب بدبینی شده، از آن صرف نظر می کنیم. مثلاً در جزیه هم همینطور باشد؟ 

استاد: ‏احسنت، ما از این نصوص زیاد داریم و اگر این نصوص را مورد بررسی قرار‏‎ ‎‏بدهیم، می توانیم از آن، جواب مسئله را دریابیم. اگر زمان یا مکان اقتضا می کند‏‎ ‎‏که ما بگوییم دیۀ یک یهودی 800 درهم است این انتزاع و بدبینی علیه اسلام بشود‏‎ ‎‏فقیه می تواند حکم به تساوی دیه یهودی و مسلمان بدهد، همانطور که نص‏‎ ‎‏هم گفته است. ‏

 -  در این صورت لازمه اش این است که در باب معاملات بمعنی الاعم - غیر از بعضی مسایل نکاح -  بگوییم دین ما این را نگفته است و با این حال؛ اگر چنین باشد دیگر موردی از دین باقی نمی ماند. 

استاد: ‏شما بحث معاملات تجارت را تا آخر ببینید، چند تا نص دارید؟ همین ‏«اوفوا‎ ‎بالعقود»‏ و ‏«تجارة عن تراض»‏ و ‏«احلّ الله البیع»‏ و ‏«الناس‏ ‏مسلطون...»‏ را مداوم‏‎ ‎‏تکرار کنید تا آخر. اصلاً چیزی که شارع در باب اجزای معاملات گفته باشد، نداریم‏‎ ‎‏و فقط یک سری قواعد کلی را بیان کرده است. ‏

 -  لازمه سخن شما این است که در واقع، فقیه در معاملات کاری به 


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 349

فقاهت و مانند آن ندارد. 

استاد: ‏نه فقیه معنایش همین است، یعنی مثلاٌ امروز تجارت یا روابط بین المللی که‏‎ ‎‏جریان دارد، فقیه باید حدود و ثغور آن را در عرف پیدا کند و آن را تطبیق بدهد با‏‎ ‎‏قواعد کلی شرع، تا اینکه مطمئن بشود که مثلاً «لاضرر» شامل آن نمی شود. پس‏‎ ‎‏می گوید تحت این شرایط، اشکال نداردکه شخص در تجارت یا روابط بین المللی‏‎ ‎‏وارد شود؛ مراد از فقیه همین است بنابراین، فقیه کسی نیست که فقط از نص حکم‏‎ ‎‏در بیاورد. ‏

 -  زمانی که هشتاد نود درصد فتوایی را حقوق بین الملل فرا گرفته است در حقیقت، دیگر کاری به فقیه نداریم، باید ببینیم حقوقدان بین المللی چه می گوید یا اقتصاددان چه می گوید، و نظر اینها فقه نمی شود. 

استاد: ‏آیا همان حقوقدان بین المللی بیاید آن را با قواعد شرع تطبیق بدهد؟ ‏

 -  سه یا چهار مطلب کلی هست که مثلاً در باب اقتصاد، خود اقتصاددانان می گویند که اگر کسی حرفش این باشد...، صرفاً کلیاتی در یک مسألۀ اقتصادی ارائه داده و الّا علم اقتصاد و یا حکم اقتصادی یا قانون اقتصادی که می آید، این فقهی نیست؛ یک چیزی است که فقط مربوط به خود اقتصاد است، ولی فقیه حرفش این است که در اقتصاد، نباید استثمار وجود داشته باشد. پس کلیاتی را بیان می کند. 

استاد: ‏فقیه نباید کلی بگوید؛ بلکه باید بگوید این معامله ای که شما انجام می دهید‏‎ ‎‏مثلاً در قوانین مرز آبی -  که نزدیک به دو هزار قانون هست -  فقیه باید این قانونها را‏‎ ‎‏یک به یک با قواعد شرع تطبیق بدهد ببیند کجای آن با شرع مخالف است و کجای‏‎ ‎‏آن موافق است؛ آنوقت بگوید که کدام مادۀ این قانون درست است و کدام درست‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 350

‏نیست. بنابراین تطبیق قوانین با احکام شرعی کار فقیه است. البته چنانچه‏‎ ‎‏حقوقدان، منابع اولیه فقه دست او باشد و بتواند قوانین را بر اساس قواعد شرع‏‎ ‎‏وضع کند ، همانند یک فقیه خواهد بود. ‏

 -  در صورتی که تجزی را بپذیریم. 

استاد: ‏بله در فقه ما مطلق را قائل نیستیم اصلاً امکان هم ندارد. چون ما فقه را به‏‎ ‎‏گونه ای معنا می کنیم غیر از معنایی که بعضی از آقایان می گویند. ما اجتهاد را قدرت‏‎ ‎‏نمی دانیم بلکه فعلیت استنباط می دانیم بنابراین تعریف، فقیه کسی است که‏‎ ‎‏استنباط را به فعلیت رسانده باشد و این امکان ندارد که یک شخص در تمام فقه‏‎ ‎‏استنباط را به فعلیت رسانده باشد. ‏

 -  آیا نباید فقیه احاطه داشته باشد به مجموعۀ فقه یعنی «عَرَف احکامنا» باشد نه «عَرَف حُکمنا»؟ 

استاد: ‏نه، احکام همان موضوعی که می خواهد در حکم بدهد و تطبیق کند کافی‏‎ ‎‏است. فقیه آن کسی است که قواعد کلی که شارع مقدس برای سالم بودن زندگی‏‎ ‎‏مردم مطرح کرده بداند و در حکم خود به کار گیرد اسلام نیامده برای مردم نحوۀ‏‎ ‎‏تجارت را بیان کند همانطور که حضرت فرمود: ‏«اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم»‎[7]‎‎ ‎‏امر منظمی که به خود مردم مربوط است، یعنی حتی نحوه تشکیل حکومت مربوط‏‎ ‎‏به اسلام نیست؛ جمهوری باشد، به صورت گروهی حکومت کنند یا فردی؛ دارای‏‎ ‎‏سه قوه باشد یا چهار قوه، اصلاً مربوط به اسلام نیست. هر جوری که خودمان‏‎ ‎‏پسندیدیم؛ منتها باید فقهایی باشند که ما بر خلاف رویّۀ شرع حرکت نکنیم یعنی به‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 351

‏هیچ فردی یا گروهی ظلم نشود. پس آنکه مربوط به شارع است یک سری قواعدی‏‎ ‎‏است که برای سالم بودن جامعه از اجحاف و تعدّی وضع کرده و نحوۀ تنظیم و‏‎ ‎‏چگونگی و مانند آن را به عهده عرف و مردم گذاشته است. نظیر اینکه در خیابان از‏‎ ‎‏سمت چپ حرکت کنیم یا از سمت راست؛ اینها دیگر مربوط به شارع نیست و‏‎ ‎‏همچنین است در کلیۀ معاملات. ‏

‏پس در واقع فقیه از جانب شارع مقدس نظارت دارد بر کارهای جامعه تا آنکه در‏‎ ‎‏جامعه ظلم، تعدّی، حیف و میل، اجحاف درکار نباشد و این مربوط است به‏‎ ‎‏تشخیص حقیقی عرف، و عرف هم چیزی است که مربوط است به زمان و مکان‏‎ ‎‏خاص. یعنی زمان در عرفیّات مدخلیت دارد؛ لذا نمی شود عرفیات صد سال پیش‏‎ ‎‏ا برای حالا ملاک قرار داد یعنی یک فقیه حق ندارد ببیند مثلاً شیخ بهایی در کتاب‏‎ ‎‏(جامع عباسی) جامعۀ خودش را چگونه ارزیابی کرده و چگونه حلال و حرام آن‏‎ ‎‏زمان را تطبیق داده است؛ این درست نیست. الآن ما باید زمان خودمان را ببینیم چه‏‎ ‎‏چیزی در عرف ما جریان دارد و آن را با شرع تطبیق بدهیم. پس زمان و مکان نقش‏‎ ‎‏اساسی در آنچه که ‏(یَجری فی العرف و العادة)‏ دارند امّا در باب عبادات اصل این‏‎ ‎‏است که تعبد است زمان و مکان هیچ تأثیری در آن ندارد. ‏

 -  الّا مواردی که تخصیص خورده، مثل زکاة و نظایر آن که فرمودید: 

استاد: ‏درباره زکات از امام صادق‏‏ سؤال کردند که امروزه برنج بیش از گندم و‏‎ ‎‏جو و مویز مطرح است (می خواهم این مصلحت سنجی را عرض کنم) امام‏‎ ‎‏صادق علیه‏‏ ‏‏السلام فرمودند: زمان پیغمبر هم برنج بود. پیغمبر هم می دانست برنج هست،‏‎ ‎‏ولی تعمّداً روی برنج حکم زکات نگذاشت. بحث این است که راوی چرا این را‏‎ ‎‏برای امام صادق علیه‏‏ ‏‏السلام مطرح کرد. آن واهمه ای که او داشت ما هم داریم، یعنی‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 352

‏می گوییم چطور شد این گندم کار باید زکات بدهد، اما برنج کاران که بیشتر هستند‏‎ ‎‏زکات ندهند. زمان پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و اله و سلّم با اینکه خمس هنوز واجب نبود برنجکاری‏‎ ‎‏هم کم بود اما زمان امام صادق علیه‏‏ ‏‏السلام، امام مسألۀ خمس را با کشف ملاک، مطرح کرد،‏‎ ‎‏یعنی این را به ما یاد داد، همانطور که آیۀ شریفه می فرماید: ‏«و اعلموا اَنَّ ما غَنمتُم‎ ‎من شیء فَانَّ لِللَّه خُمُسَهُ و للرسول»‎[8]‎‏. در اینجا حرف «ما» موصوله است (غَنِم) هم‏‎ ‎‏در لغت به معنای مطلق سود و فایده و ربح است، حضرت می فرماید هم «ما»‏‎ ‎‏عمومیت دارد، هم «غنم» و لذا حضرت از مورد غنایم جنگی این حکم را کشف‏‎ ‎‏ملاک کرده و توسعه داد، لذا فرمودند: ‏«الخمس فی کل فائده»‏ حالا آن آقایی که‏‎ ‎‏صدها هکتار زمین برنجکاری می کند به خاطر این فواید از او خمس می گیرند که‏‎ ‎‏خمس بیش از زکات است. ‏

‏چون دو تا حق مالی به یک مال تعلق نمی گیرد، مگر اینکه خود آن پول باز یک‏‎ ‎‏سال بماند. ‏

 -  گندم را یک بار ابتدا در صورت رسیدن به نصاب، زکات می دهد، یک بار هم که سال بر آن بگذرد، اما در مورد برنج یک سال که بر آن گذشت خمس می دهد. 

استاد: ‏نه شما این حساب جزیی را نکنید، روی هم رفته خمس بیش از این‏‎ ‎‏حرفهاست. اصلاً زکات یک چیز (مغفول عنه) است. مخصوصاً این همه شرایطی را‏‎ ‎‏که دارد، زمان پیغمبر صلّی الله علیه و اله و سلّم خمس ارباح واجب نبود، اما زکات مطرح بود زمان‏‎ ‎‏امام صادق‏‏ مسأله عوض شد، اصلاً خمس را مطرح کردند. بحث ما حالا این‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 353

‏است که آیا زکات را توسعه بدهیم؟ می گوییم نه نیازی به توسعه آن نیست. همین‏‎ ‎‏پیشنهاد هم به امام صادق علیه‏‏ ‏‏السلام شد، فرمود نه نیاز نیست. ‏

 -  خمس به تنهایی نمی تواند مملکت را بچرخاند، باز باید موارد زکات را توسعه داد تا مالیات اسلامی بتواند مملکت را اداره کند. 

استاد: ‏شارع علاوه بر خمس و زکات برای ادارۀ کشور مالیات جعل کرده: ‏«و اَنفقوا‎ ‎فی سبیل الله»‎[9]‎‏. که در آیات قرآن بسیار فراوان آمده، ناظر به مالیات است، سبیل الله‏‎ ‎‏یعنی راه خدا، یعنی تثبیت ‏کلمة الله فی الارض‏ و تثبیت پایه های حکومت عدل‏‎ ‎‏اسلامی این معنای آیه است و این ‏«انفقوا فی سبیل الله» ‏و‏ «لا تلقوا بایدیکم الی‎ ‎التهلکه»‎[10]‎‏ می گوید شما برای تثبیت پایه های حکومت اسلامی پول بدهید خودتان‏‎ ‎‏را به هلاکت نیندازید؛ یعنی اگر مسلمانها واقعاً بودجه ای را که بتواند جهات‏‎ ‎‏فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، نظامی کشور را اداره کند تامین نکردند، خودشان‏‎ ‎‏عقب می افتند و از بین می روند. یعنی مسلمانها واقعاً نابود می شوند اگر تمام‏‎ ‎‏مخارج دولت خود را بر عهده نگیرند از آن جمله مالیات است، لذا حضرت‏‎ ‎‏امیر علیه‏‏ ‏‏السلام مالیات قرار داده بود. اسبهای بارکش در سال دو دینار و اسبهای سواری‏‎ ‎‏یک دینار مالیات داشتند یعنی مثل همین مالیاتی که الان روی ماشین گذاشتند این‏‎ ‎‏را در باب زکات آوردند این مالیات است این باز نقش زمان و مکان پیش می آید‏‎ ‎‏ببینید حضرت علیه‏‏ ‏‏السلام مالیات را روی اسبها گذاشت و ما آن را روی ماشینها و اجناس‏‎ ‎‏دیگر می گذاریم؛ پس مسألۀ ‏«انفقوا فی سبیل الله»‏ نص صریح در مالیات است. و‏‎ ‎‏مقصود از سبیل الله جمع نیست بلکه تحت عنوان مالیات، تثبیت پایه‏‏ ‏‏های‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 354

‏حکومت عدل اسلامی است.‏

 -  می فرمایید انفاق واجب است -  تحت عنوان مالیات -  برای تحکیم پایه های حکومت عدل، این در واقع برمی گردد به همان که شما یکمالیاتی را در عبادات واجب کردید. 

استاد: ‏عرض کردم این تعیین بر عهدۀ حکومت است؛ یعنی اولاً باید نیاز دولت‏‎ ‎‏برآورده شود که تا چه حدی است، بعد روی چه چیزهایی ممکن است این مالیات‏‎ ‎‏را گذاشت. اینها را باید بررسی بکنند. حضرت امیر‏‏ تشخیص داد روی اسبها‏‎ ‎‏بگذارد ما هم روی ماشینها و کشتیها می گذاریم. ‏

 -  در نصوص گاهی راه حل وجود دارد. در بعضی از روایات موارد زکات تعمیم داده شده، مثلاً همین مورد اسب تحت عنوان وجوب مالیات است اصلاً می خواهیم بگوییم این زکات است بعضیها همین را مصداق زکات می دانند. 

استاد: ‏نه خیر، ما به عکس می گیریم اصلاً زکات مطرح نمی کنیم، ما ‏«انفقوا فی‎ ‎سبیل الله»‏ را آیۀ محکم می دانیم و در واقع، همان مالیات است. ‏

 -  حضرت می فرماید زکات از چیزهای دیگر هم عفو شده است و بر این نه چیز وضع شده است. 

استاد: ‏ولی امر مسلمین به عنوان فقیه می بیند که آیه ‏«و انفقوا فی سبیل الله»‏ بس است. ‏

 -  اگر بر فرض، این آیه کافی نبود، چه باید کرد؟ 

استاد: ‏نمی شود لذا در شرع زکات را محدود کرده است که «ده یک» روی چیزهای‏‎ ‎‏معینی باشد. یعنی در شرع همه چیز آن محدود شده است اما مسألۀ انفاق فی سبیل‏‎ ‎‏الله را به طور مطلق گذاشته و واگذار کرده به دید و نظر اولیای امور. ‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 355

 -  در روایت هم زکات محدود نشده، «و لقد اعفی عن ذلک» معلوم می شود این عفو کردن را پیغمبر حکومتاً بیان کرده مثلاً پیغمبر برنج را به عنوان حکومت بخشیده است به عبارت دیگر پیغمبر به عنوان حاکم مسلمین برنج را از اشتمال زکات بخشیده است. 

استاد: ‏چرا روی زکات تکیه می کنید؟ ‏

 -  یک آیۀ انفاق داریم و یک آیه خمس داریم اما بیش از نود آیۀ دربارۀ زکات داریم. آیا تأکید فراوان قرآن بر زکات را نمی توان دلیل اهمیت آن دانست؟ 

استاد: ‏نه، از باب اینکه زمان پیغمبر چون منحصر بفرد بوده. مثلاً حضرت امیر علیه‏‏ ‏‏السلام‏‎ ‎‏راجع به دیات می فرماید: زمان پیغمبر ثروت منحصر در چند شتر و چند چیز دیگر‏‎ ‎‏بود ولی الان که ثروت توسعه پیدا کرده این حرفها نیست، یعنی در فاصله 25 الی‏‎ ‎‏30 سال اینقدر احکام فرق می کند. انسان باید این روایتها را ببیند تا مسأله برایش‏‎ ‎‏روشن شود؛ عرض کردم در ابواب معاملات، «تعبد» حرف صحیحی نیست و این‏‎ ‎‏ابواب مشمول تعبد نیست. ‏

 -  پس می شود گفت خود زکات هم تعبدی نیست و دلیلی هم نداریم که زکات از امور تعبدی باشد. بحث دیگری در رابطه با همین مسأله مطرح است این است که آیا ما تحت عنوان «منطقة الفراغ» قانونی داریم که حکم این منطقةالفراغ راشارع (یعنی خدا) به ولی امر و حاکم شرع واگذار کرده باشد؟ 

استاد: ‏در باب معاملات اگر مراد از «منطقة الفراغ» این باشد که شارع در موضوعات‏‎ ‎‏بیانی ندارد و این ایکال شده به زمان و مکان خاص بله شارع یک سری قواعد آورده‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 356

‏شصت هفتاد تا قاعده آورده گفته شما زندگی خود را باید با این قواعد تطبیق‏‎ ‎‏بدهید. ما به این معنی منطقةالفراغ را قبول داریم. ‏

 -  خوب باز این غیر از منطقةالفراغ است، چون در بحث ممنطقةالفراغ راد از آن این است در مواردی که شما می فرمایید آن قواعد کلی از جانب شرع بیان شده (أوفُوا بِالعُقُود) را شارع گفته، فقیه باید این مواردی که حکم آن صریحاً بیان نشده را تطبیق بدهد این باز حکم خداست و به اطلاق بیان شده است و شما با این بیان، اساس منطقةالفراغ ا نفی می کنید، صرف نظر از این؛ اصلاً خود حکم را (نه تطبیق را) به ولی فقیه واگذار کرده باشد. مرحوم شهید صدر در جلد دوم (اقتصادنا) یک عنوانی دارد تحت عنوان «منطقةالفراغ»، آنجا تعبیر این است که ما اگر بخواهیم مکتب اقتصادی اسلام را بررسی کنیم باید به منطقةالفراغ توجه کنیم و معنای منطقةالفراغ این است که حاکم بعضی از موضوعاتی که حکم آن را بیان نکرده، به ولی امر (حاکم) واگذار کرده است و چنین حکمی مقطعی است. 

استاد: ‏اگر مقطعی بشود احکام حکومتی است و آنوقت این اسمش فراغ نمی شود و‏‎ ‎‏به زمان و مکان خاص مربوط می شود. ‏

 -  آیا در زمان و مکان خاص فراغ به همین معنا داریم؟ به عبارت دیگر حاکم حق جعل حکم را دارد یا ندارد؟ 

استاد: ‏این اسمش فراغ نیست. یعنی حرکت ماشینها در خیابان از سمت چپ باشد‏‎ ‎‏یا راست، شارع حکم این را نگفته است ما خودمان وقتی تشخیص دهیم از چپ‏‎ ‎‏حرکت کنیم با از راست و حاکم این را حکم کرد، واجب می شود. ‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 357

 -  البته عنوان اولیه هم دارد؛ مثلاً ادلّه اولیه می گوید باید در کارها انتظام وجود داشته باشد. 

استاد: ‏شما مثلاً در جاده ای که هیچ ماشینی حرکت نمی کند، می روید، می خواهی‏‎ ‎‏از سمت چپ بروی یا راست، اما وقتی وارد شهری شدید، ولی فقیه دستور داده‏‎ ‎‏که ماشینها از طرف راست حرکت کنند؛ بر شما واجب است اطاعت بکنید. ‏

 -  البته ولی فقیه لازم نیست حکم کند، اینجا عقلا هم این کار را می تواند انجام دهند. 

استاد: ‏نه دو مطلب است، ما حکومت اسلامی را می گوییم؛ می خواهیم‏‎ ‎‏بگوییم الآن این وجوب شرعی دارد. ‏

 -  یعنی سرپیچی از آن گناه دارد و معصیت است، عقاب هم دارد؟ 

استاد: ‏بله معصیت است و عقاب هم دارد. ‏

 -  آخر این از امور عبادی نیست بلکه توصلی است و حکم توصلی هم که گناه بر آن مترتب نیست. 

استاد: ‏بنده عقیده ام این است که تخلف از فرامین دولت اسلامی عقوبت اخروی‏‎ ‎‏دارد. زمانی از بنده سؤال کردند که مأمور دولت می آید در مغازۀ ما می پرسد چه‏‎ ‎‏اجناسی داری؟ آیا واجب است که به او جواب بدهیم. گفتم آیا شما حرکت امام را‏‎ ‎‏(امام حیات داشتند) بر حق می دانید؟ گفتند بله. گفتم این حکومت را، حکومت‏‎ ‎‏عدل می دانید یا نه؟ گفتند بله. گفتم آیا امام را به عنوان جانشین صاحب الامر،‏‎ ‎‏ولی امر حقیقی می دانید؟ گفتند بله می دانیم. گفتم خیلی خوب، حالا فرض‏‎ ‎‏می کنیم زمان حضرت امیر است یک نفر از طرف حضرت امیر می آید در مغازۀ شما‏‎ ‎‏و می پرسد چه اجناسی دارید؟ واجب شرعی بود بگویید یا نه؟ گفتند: بله. ‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 358

‏گفتم: الکلام الکلام؛ وقتی که مأمور حضرت امیر می آید در مغازۀ من، این استاندار‏‎ ‎‏این مأمور ولی امر ماست آن پلیس را هم که می فرستد در خانۀ من این نمایندۀ ولی‏‎ ‎‏فقیه است اینها همه نماینده هستند؛ چه فرقی می کند؟ یعنی اطاعت از دستور‏‎ ‎‏پلیس اطاعت از راهنمایی و رانندگی، مسائل گمرکی و نظیر اینها همانطوری که امام‏‎ ‎‏فرمودند، مسألۀ ولایت فقیه خیلی از موضوعات را برای ما حل می کند؛ یعنی اینها‏‎ ‎‏را به عنوان واجبات شرعی مطرح می کند، اگر مقصود از منطقةالفراغ‏‎ ‎‏این است، بله. ‏

 -  أطیعوا الله را آنجا می گویند ارشادی است چون اگر غیر از این باشد، دو تکلیف هست؛ اما چون دو تا حکم نیست پس می گویند ارشادی است. 

استاد: ‏نه ارشادی نیست؛ پس مغازه دار می تواند راست نگوید؟ ‏

 -  آیا می شود گفت نسخی که در یک شریعت است به لحاظ در نظر گرفتن شرایط زمان و مکان است، منتهی آن در حیطه احکام بوده. آیا در حیطۀ موضوعات نیز می توان از آن استفاده کرد برای این بحث؟ 

استاد: ‏نسخ در احکام است و راجع به موضوعات نیست و نسخ هم در صورتی‏‎ ‎‏است که وحی باشد و بدون وحی امکان ندارد. منتها آنچه جواب شبهۀ نسخ را‏‎ ‎‏می دهد، همین مسأله است چون یکی از شبهاتی که بر نسخ وارد شده و یهود آن را‏‎ ‎‏القا کرده است، این است که اگر حکم سابق بود پس حکم الحق باطل است و اگر‏‎ ‎‏حکم الحق، حق است پس حکم سابق باطل بوده است. خداوند می فرمایند: نه‏‎ ‎‏وقتی که احکام منوط است به مصالح موجود و مربوط به واقعیات زمان و مکان‏‎ ‎‏است یعنی مصلحت، آن وقت اقتضا می کرد که حکم چنین باشد لذا حق بود و‏‎ ‎‏مصلحت کنونی اقتضا می کند که حکم چنین باشد، لذا هر دو حکم، حق است. ‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 359

‏مثالی هم که فقها می زنند مثال «مریض» است. دیروز دکتر برای مریض نسخه ای‏‎ ‎‏نوشته بود، امروز نسخه ای دیگر می نویسد. هم نسخه دیروز درست بود و هم نسخۀ‏‎ ‎‏امروز چون حال مریض در دگرگونی است، دیروز حالت او طوری بود و امروز طور‏‎ ‎‏دیگر، پس تبدل و تغییر در احکام الهی باز منوط است به مصالح واقعیه ای که در‏‎ ‎‏حال تغییر و تبدّل است. ‏

 -  پس موارد نسخ در یک شریعت بعضی از آن به تصرف بر می گردد و بعضی... . 

استاد: ‏بله اینها هر کدام یک حیث خاصی است. ‏

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 14نقش زمان و مکان در اجتهاد (مجموعه مصاحبه ها)صفحه 360

  • . سوره نساء، آیه 103.
  • . سوره انعام، آیه 1.
  • سوره نساء، 29.
  • . سوره بقره، آیه 183.
  • . سوره آل عمران، آیه 97.
  • . سوره بقره، آیه 275.
  • - نهج البلاغه، نامه 47.
  • - سوره انفال، آیه 41.
  • - سوره بقره، آیه 195.
  • - سوره بقره، آیه 195.