به تو دل بستم و غیر تو کسی نیست مراجُز تو ای جان جهان! دادرسی نیست مراعاشق روی توام، ای گل بیمثل و مثال!به خدا: غیر تو هرگز هوسی نیست مرابا تو هستم، ز تو ...
ألا یا أیُّها السّاقی! ز می پر ساز جامم راکه از جانم فرو ریزد هوای ننگ و نامم[1]رااز آن می ریز در جامم که جانم را فنا سازدبرون سازد ز هستی هستهی نیرنگ و ...
باد نوروزی وزیده است به کوه و صحراجامهی عید بپوشند چه شاه و چه گدابلبل باغ جنان را نبود راه به دوستنازم آن مطربِ مجلس که بود قبلهنماصوفی و عارف از این بادیه دور ...