شرحِ جلوه
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

شرحِ  جلوه

شرح جلوه

شرحِ جلوه

  • دیده‌ای‌ نیست نبیند رخ زیبای‌ تو را
  • نیست گوشی‌ که همی‌ نشنود آوای‌ تو را[1]
  • هیچ دستی‌ نشود جز بر خوان تو دراز
  • کس نجوید به جهان جز اثر پای‌ تو را
  • رهرو عشقم و از خرقه‌ و مسند بیزار
  • به دو عالم ندهم روی‌ دلآرای‌ تو را
  • قامت سروْ قدان را به پشیزی‌ نخرد
  • آنکه در خواب ببیند قد رعنای‌ تو را
  • به کجا روی‌ نماید که تواش قبله نه‌ای‌؟
  • آنکه جوید به حرم منزل و مأوای‌ تو را
  • همه جا منزل عشق[2]است، که یارم همه جاست
  • کوردل آنکه نیابد به جهان جای‌ تو را
  • با که؟ گویم: که ندیده است و نبیند به جهان
  • جز خم ابرو و، جز زلف چلیپای‌ تو را
  • دکه‌ی‌ عِلم و خِرد بست، درِ عشق گشود
  • آنکه می‌داشت به سر علت سودای‌ تو را
  • بشکنم این قلم و، پاره کنم این دفتر
  • نتوان شرح کنم جلوه‌ی‌ والای‌ تو را.