مکتب عشق
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مکتب عشق

مکتب عشق

مکتب عشق

  • آنکه دامن می‌زند بر آتش جانم، حبیب است
  • آنکه روزافزون نماید دردِ من، آن خود طبیب است
  • آنچه روح‌افزاست، جام باده از دست‌ نگار است
  • نی‌ مُدرّس، نی‌ مُربّی‌، نی‌ حکیم و، نی‌ خطیب است
  • سرّ عشقم، رمز دردم در خم گیسوی‌ یار است
  • کی‌ به جمعِ حلقه‌ی‌ صوفیّ‌ و اصحابِ صلیب است؟!
  • از «فتوحاتم[1]» نشد فتحی‌ و از «مصباح»، نوری‌[2]
  • هرچه خواهم، در درونِ جامه‌ی‌ آن دلفریب است
  • درد می‌جویند این وارستگانِ مکتب عشق
  • آنکه درمان خواهد از اصحاب این مکتب، غریب است
  • جرعه‌ای‌ می‌خواهم از جام تو تا بیهوش گردم
  • هوشمند از لذّتِ این جُرعه‌ی‌ می‌ بی‌نصیب است
  • موج لُطف دوست، در دریای‌ عشقِ بی‌کرانه
  • گاه در اُوج فراز و، گاه در عمق نشیب است